View in Telegram
ورزش ذهن هوشا نام ذهن من است. امروز غُرغُرو شده. گله می‌کند اگر من دیشب خوب خوابیده‌ بودم، امروز او سرحال و ورزیده بود. حق با اوست و نمی‌توانم چیزی بگویم. ساعت ده با دوستم آمنه که طراح سایت است، قرار دارم. بعد یک و نیم ساعت رانندگی در ظِلِ آفتاب، بالاخره به کافه فَرهَنگانه می‌رسم. هوشا هم‌چنان غر می‌زند. لپ‌تاپ را باز می‌کنم و وارد بخش مدیریت سایت می‌شوم. برای آن‌که کمی آرامَش کنم، چای دَمی سفارش می‌دهم.  آمنه می‌آید. گپ و گفتی می‌کنیم و کارمان را شروع. هوشا سراپا گوش می‌شود و آموزش می‌بیند. می‌پرسد و آمنه با حوصله پاسخ می‌دهد و برخی مفاهیم که قبلن برای هوشا مبهم بود، روشن می‌شود. ایده‌ای نو ارائه می‌دهد و آمنه تایید می‌کند. جلسه‌مان تمام می‌شود. با آمنه خداحافظی می‌کنم. هوشا ول کن نیست و یک‌ریز توی ماشین پیشنهاد می‌دهد و سوال می‌پرسد. 🖋 مهدیه بیات ➡️ @mahdie_bayat #خاطرات_روزانه
Telegram Center
Telegram Center
Channel