View in Telegram
*پافی به دیوار پشتش خورد نگاهی سریع به پشت و بعد دوباره به جلو نگاه کرد دست کاتاشی کنار سر پافی به دیوار برخورد کرد پافی گرخید و نگاهی سریع به دست کاتاشی کرد ولی نزدیک شدن سر کاتاشی به پافی باعث شد پافی باز به کاتاشی نگاه کنه چشمای کاتاشی می‌درخشید قرمز بود در داخل تاریکی پافی احساس کرد ضربان قلبش تند نشده بلکه محکم شده احساس می‌کرد خون میپاشه به سمت گردنش و نمیتونه به خاطر نبض محکم نفس بکشه پافی: ب_ ببخشید *نفس تکرار نمیشه *عرق *کاتاشی جدی به چشمان پافی خیره شده بود صورت جدی ای داشت صورتشو نزدیک کرد و آروم بوسیدش پافی به دیوار پشتش فشار آورد و چشماشو رو هم فشار داد نفس هاش تیکه تیکه بیرون اومد و لپ هاش سرخ شد بعد کاتاشی برگشت و رفت عقب و چرخید یکم دستکشش رو صاف کرد : تا باشی اینطوری جلوم هورنی نشی ! *نیشخند *پافی اون پشت با سرگیجه به زور رو پاهاش ایستاده بود #کاتاشی #پافی #شیپ
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily