View in Telegram
تفاوت ⭕️ سوپرایگو، ⭕️ منِ آرمانی و ⭕️ آرمانِ من 🔷 فروید میان سوپرایگو (منِ برتر)، ایده‌آل‌ایگو (منِ آرمانی) و ایگوی ایده‌آل (آرمانِ من) تفاوتی نمی‌گذاشت و این سه مفهوم را بجای هم بکار می‌برد. اما لکان با طرح موضوع مرحله آیینگی تفاوت‌های این سه مفهوم را به خوبی نشان داد. از همین‌ طریق به شکل خوبی، پاسخ بعضی برداشت‌های غلط از فروید، مانند کسانی که سوپرایگو را بجای وجدان می‌گذارند داده می‌شود. لکان توضیح می‌دهد که ورود کودک به مرحله زبانی (اختگی) با یک آرمان نمادین اتفاق می‌افتد مثلاً مادر در مرحله آیینگی به کودک خود می‌گوید: «آفرین پسر قوی من!» یا «آفرین دختر زیبای من!». این‌گونه یک آرمان در ذهن کودک بازتابیده می‌شود که قوی‌یا زیبا چیزی است که من باید باشم. کودک فکر می‌کند این ایده‌آلِ قوی بودن، زیبابودن یا هر صفت دیگر آرمان خودش است اما در حقیقت آرمان مادر یا هر کس دیگری است که در ذهن او فراافکنده می‌شود و ما نام آن را «آرمانِ من» می‌گذاریم. 🔹از آنجا به بعد شخص مدام می‌خواهد بررسی کند یا اثبات کند که من قوی هستم یا نه؟ و این کار را با انعکاس خودش در آینه هزاران دیگری انجام می‌دهد. دیگران باید تأیید کنند که او قوی است یا زیباست. این تأیید فقط صورت کلامی ندارد و در بسیاری از مواقع کارکردی می‌شود. شخص با دیگری کشتی می‌گیرد تا اثبات کند از او قویتر است یا سعی می‌کند قهرمان ورزش شود. یا مثلاً اگر آرمان من، دانش یا درس‌خوان بودن باشد او با تلاش شبانه‌روزی به دنبال این خواهد رفت که نمره بیشتری کسب کند و هزاران مسابقه و رقابت دیگر که بین انسان‌ها برقرار است نیز به همین ترتیب‌اند. آرمانِ من چیزی شخصی نیست، زیرا میان همه انسان‌ها مشترک است. خوب‌بودن، زیبابودن یا قوی‌بودن برای همه انسان‌ها ارزش است. اما منِ آرمانی زمانی مطرح می‌شود که یک فرد می‌خواهد همه آرمان‌های من را یکجا با هم داشته باشد، چیزی محال، کوششی که از پیش شکست‌خورده است. زیرا این شکل رقابت محدودیت یا کرانه‌ای ندارد. انسان هر قدر هم پول یا قدرت به دست بیاورد باز کس دیگری هست که پول یا قدرت بیشتری دارد. 🔷 وجودِ آن شخص پولدارتر یا قوی‌تر برای من موجب وحشت می‌شود، زیرا مدام با خود فکر می‌کنم که با او در رقابت هستم و او می‌تواند مرا شکست دهد. مثلاً چون پول بیشتر، دانش بیشتر یا قدرت بیشتری از من دارد می‌تواند معشوق مرا به خود جلب کند و با خود ببرد. وحشتی که در پشت همه این رقابت‌های بیمارگون است، وحشت از امر واقع است. نیروی واقعیت چنان بزرگ است که اگر نیک بنگریم در همه امور خطر را می‌بینیم. خطری که اجتناب‌ناپذیر است. سوپرایگو یک سازوکار پلیسی و بی‌رحم است برای رسیدن به منِ آرمانی. او خط‌کش و شلاق به دست دارد. با خط‌کش مدام اندازه می‌کند: آیا قوی‌ترین هستی؟ پولدارترین؟ دانشمندترین؟ بدیهی است که پاسخ همه این سوالات نه است و سوپرایگو پس از هربار رسیدن به کلمه «نه» خط‌کش را کنار می‌گذارد و شلاق برمی‌دارد و بر جان و تن من می‌زند. 🔷 ما هیچ وقت به قدر کافی خوب نیستیم، همیشه باید بیشتر کار کنیم. قوی‌تر باشیم، بیشتر درس بخوانیم و ... قدرت مطلقه سوپرایگو شباهت چندانی به وجدان اخلاقی ندارد بلکه وقیح و تمامیت‌خواه است. سوپرایگوی وقیح نیروی خود را از امر واقع می‌گیرد، منبعی بی‌پایان که تا پای مرگ ادامه می‌یابد و رد شلاق همیشگی او بر جای جای تن سوژه باقی می‌ماند. آن‌ روی سکه همه وعده‌ها برای یک دنیای کاملاً زیبا یا بی‌نقص سوپرایگوی وقیح ایستاده است: یک قدرت وحشیانه متکی بر امر واقع. سوژه‌هایی که زخم‌خورده و خونین‌اند هرگز نمی‌توانند چشمداشت‌های سیرنشدنی سوپرایگو را برآورند. از این رو شاید تنها چیزی که به ایشان می‌تواند کمک کند روانکاوی باشد. در روانکاوی هم به دنبال برآوردن آرمان‌های سوپرایگو نمی‌رویم که کاری عبث است بلکه چارچوب من آرمانی را هدف می‌گیریم. کوشش می‌کنیم آرمان‌های سفت و سخت‌ را کمی سست‌تر کنیم تا درد و رنج بردگی سوژه کمتر شود.
Telegram Center
Telegram Center
Channel