صفاتِ ذاتِ خداوندِ متعال
مقدمه بحث:
ما در مطالبِ گذشته ثابت کردیم بنابر برهانِ عقلی خداوند متعال موجودی عالم و قادر است؛ اما قبل از پرداختن به برهانِ عدم محدودیتِ علم و قدرت خداوند متعال لازم است، بحثی را درباره عینیت صفات ذات با ذات الهی مطرح نماییم تا مقدمه ای بر ارائه برهان ما باشد.
بحث اجمالی درباره صفاتِ ذات:
صفتِ عارض یا زائد [اضافه بر ذات] منحصراً برای موجودات دارای اجزا است؛ برای مثال انسان که موجودی داری اجزا است، صفت و حالتی به نام علم عارض بر اجزا او است. شیر که موجودی دارای اجزا است، صفت و حالتی به نام قدرت عارض بر اجزا او است. ولی خداوند تبارک و تعالی اجزائی ندارند تا صفتی به نام علم و صفتی به نام قدرت عارض بر اجزا او باشد؛ در عین حال ما برهان داریم بر این که خدا عالم و قادر است. پس می گوییم: خداوند عالم است، اما علم خدا دقیقا همان ذات خدا است، نه صفت و حالتی برای خدا، همچنین قدرت خدا دقیقا همان ذات خدا است نه صفتی برای ذات خدا که جزء یا حالتی از ذات او باشد.
بحث تفصیلی درباره صفاتِ ذات:
1_ خدا علم دارد، ما هم علم داریم. اما فرق بین علم ما با علم خدا این است که علمِ ما کیفیتی عددی و متجزی است که زائد بر ذات ما شده است؛ اما خداوند تبارک و تعالی اجزاء ندارد، در نتیجه اصلا کیفیتی ندارد و چیزی زائد بر ذات او نمی شود!
2_ خدا قدرت دارد، ما هم قدرت داریم. اما فرق بین قدرت ما و قدرت خدا این است که قدرتِ ما نیرو های عددی و متجزی هستند که زائد بر ذات ما واقع شده و مظروف در اجزاءِ ما است. اما خدا اصلا اجزاء ندارد تا نیرو های عددی و متجزی داخل و عارض بر ذات او باشد.
3_ اگر قرار باشد که علم یا قدرت زائد و عارض بر ذات خدا باشد، نتیجه اش این می شود که در عین حال که خدا اجزاء ندارد، اجزاء داشته باشد تا چیزی عارض و زائد بر ذات او باشد؛ و این اجتماع نقیضین می باشد و هر کسی به وضوح مُحال بودن آن را درک میکند.
4_ ما از طرفی به وسیله برهان می فهمیم که خدا علم و قدرت دارد، از طرف دیگری هم به وسیله برهان می فهمیم که خدا اجزاء ندارد. در نتیجه چیزی زائد بر ذات او واقع نمی شود. پس حُکم می کنیم بر این که خدا علم دارد، اما علم او همان ذاتِ اوست و همچنین خدا قدرت دارد اما قدرت او عین و همان ذات اوست.
نکته مهم: متکلمین بعضاً می گویند خدا صفت ندارد و بعضا می گویند خدا صفت دارد. این دو قول در نگاه اول تعارض اولیه دارند، اما وقتی دقیق تر نگاه می کنیم متوجه می شویم آن جایی که متکلم گفته خدا صفت ندارد، صفت را به معنای شئ زائد و عارض بر ذات و اوصاف مقداری گرفته و در آن جایی که گفته خدا صفت دارد، صفت را به معنای اعم گرفته که در این صورت شامل چیزی که عین ذات می باشد هم می شود.
@madraseh_kalam