◼روضهخوانی حضرت زهرا علیهاسلام دررویای صادقانه حضرت سکینه علیهاسلام
الملهوف عن سكينة: لَمّا كانَ فِي اليَومِ الرّابِعِ مِن مُقامِنا، رَأَيتُ فِي المَنامِ... ورَأَيت امرَأَةً راكِبَةً في هَودَجٍ ويَدُها مَوضوعَةٌ عَلى رَأسِها، فَسَأَلتُ عَنها، فَقيلَ لي : فاطِمَةُ عَلَیها سَلام بِنتُ مُحَمَّدٍ أمُّ أبيكِ. فَقُلتُ: وَاللّه ِ لَأَنطَلِقَنَّ إلَيها ولَاُخبِرَنَّها ما صُنِعَ بِنا. فَسَعَيتُ مُبادِرَةً نَحوَها حَتّى لَحِقتُ بِها ووَقَفتُ بَينَ يَدَيها أبكي وأقولُ: يا اُمَّتاه جَحَدوا وَاللّه ِ حَقَّنا ، يا اُمَّتاه بَدَّدوا وَاللّه ِ شَملَنا، يا اُمَّتاه اِستَباحوا وَاللّه ِ حَريمَنا، يا اُمَّتاه قَتَلوا وَاللّه ِ الحُسَينَ أبانا. فَقالَت لي: كُفّي صَوتَكِ يا سُكَينَةُ! فَقَد قَطَّعتِ نِياطَ قَلبي ، وأقرَحتِ كَبِدي ، هذا قَميصُ أبيكِ الحُسَينِ لا يُفارِقُني حَتّى ألقَى اللّه َ بِهِ .
الملهوف ـ به نقل از سَكينه سلام الله علیها: روز چهارم اقامتمان [در شام]، در عالم رؤيا ديدم كه . . . زنى سوار بر هودج است و دستش را بر سرش نهاده است. از [نامِ] او جويا شدم. به من گفتند: فاطمه علیهاسلام دختر محمّد صلی الله علیه و آله، مادر پدرت است. گفتم: به خدا سوگند، به سوى او مى روم و آنچه را كه با ما كرده اند به او خواهم گفت. بلافاصله به سوى او دويدم تا به او رسيدم و پيشِ رويش ايستادم و مى گريستم و مى گفتم: اى مادر! به خدا سوگند ، حقّ ما را انكار كردند. اى مادر ! به خدا سوگند، جمع ما را پراكنده كردند. اى مادر ! به خدا سوگند، حريم ما را ناديده گرفتند و حلال شمردند. اى مادر! به خدا سوگند، پدرمان حسين علیهالسلام را كُشتند. او به من گفت: «بس كن، اى سَكينه! دلم را پاره كردى و جگرم را سوزاندى. اين، پيراهن پدرت حسين علیهالسلام است كه آن را از خود، دور نمى كنم تا با آن، خدا را ديدار كنم»
📚منابع:
الملهوف، ص ۲۲۰
مثير الأحزان، ص ۱۰۴
بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۱
👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۵۸
#فاطمیه
#مصائب_حضرت_زهرا_س
لینک کانال در تلگرام:
https://t.center/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس سایت مقتل:
www.maghtal.com