شعر معناگرا

#هادی_محمدحسنی
Channel
Logo of the Telegram channel شعر معناگرا
@maanagaraPromote
9.89K
subscribers
89
photos
34
videos
24
links
قبول خاطر و لطف سخن خداداد است ارتباط با‌ ادمین: @maanagara_admin
ناله‌ای خاموش بر لب‌هایِ شمعی روشنم
آب و تاب سوختن آوازِ بی‌ آهنگ داشت

#هادی_محمدحسنی | @maanagara
"هرچه دام افکندم آهوها گریزان‌تر شدند"
در مقام صید مضمون، فاضلی پیدا نشد

#هادی_محمدحسنی | @maanagara
هرچه رفتم جاده‌هایِ رنج عریان‌تر شدند
از نفس افتادم اما منزلی پیدا نشد...

#هادی_محمدحسنی | @maanagara
هنر آسانیِ پیوستن باران به دریا نیست

خوشا رودی که
ره‌ پیمود و جان‌ فرسود و دریا شد...

#هادی_محمدحسنی | @maanagara
چه خسته‌ایم، شبِ خوابِ جاودانه کجاست؟
یگانه راه گریز از غم زمانه کجاست؟

#هادی_محمدحسنی | @maanagara
لب بر شراب می‌زنم، اما نه از هوس
محنت کشیده‌ام که پیِ جامِ باده‌ام

#هادی_محمدحسنی | @maanagara
قدح پُر کن،
هراسی نیست از دوزخ
که ما مستان
خدای دیگری داریم با پیغمبری دیگر

#هادی_محمدحسنی | @maanagara
نخستین حرف، آتش بود کز دل بر زبان راندم
گشود از ابتدا دنیا زبانم را به خاکستر

#هادی_محمدحسنی | @maanagara
کوس رسوایی خلق دو جهان بر سر بامش
پیش طشتی که من انداختم آواز ندارد!

#هادی_محمدحسنی | @maanagara
از معرفت فقط به قلم دست یافتیم
بسیار خواستیم و به کم دست یافتیم

با عشق لحظه‌‌لحظه دویدیم و عاقبت
با هم نفس‌‌نفس به عدم دست یافتیم

#هادی_محمدحسنی | @maanagara
گردبادی خانه بر دوشم که با یک تاختن
زلفِ خوبان را به آسانی پریشان کرده‌ام

#هادی_محمدحسنی | @maanagara
چه خسته‌ایم، شبِ خوابِ جاودانه کجاست
یگانه راه گریز از غم زمانه کجاست

مرا که نای نفس نیست در تراکم بغض
مجال خنده کجا، فرصت ترانه کجاست!

زِ خوش‌زبانی خصمانه‌ی تو بیزارم
حلاوتِ سخنِ تلخ دوستانه کجاست

مقیمِ مشغله‌ی شهر گیسوانِ توایم
پریش‌حال و پریشان‌سریم، شانه کجاست

کجاست سادگیِ آسمانِ چشمانت
هوای پاک غزل‌های عاشقانه کجاست

#هادی_محمدحسنی | @maanagara
دل و دین چون ورقی باخته در باد هوایم
این سرانجام کتابی‌ست که شیرازه ندارد

#هادی_محمدحسنی | @maanagara
چو می‌نوشی بیفشان جرعه‌ای برخاک،
حافظ گفت

خدایا کيش سرمستان عجب پیغمبری دارد

#هادی_محمدحسنی | @maanagara
کبوترهای جَلد از آفت پرواز آگاهند
جهان مثل فلاخن سنگ ناپیدا به کف دارد

#هادی_محمدحسنی | @maanagara
برای آمدنت دیر شد ز ما بگذر
برو که بوسه‌ی گرم تو از دهان افتاد

#هادی_محمدحسنی | @maanagara
سال‌ها در باغِ ایمان خرمنی اندوختم
با نگاهی سوختم حاصل نمی‌دانم چه شد

#هادی_محمدحسنی | @maanagara
سودایی‌ام!
عمری‌است با خود می‌کشانم
سنگینی غمگین‌ترین اندیشه‌ها را

#هادی_محمدحسنی@maanagara
بی‌هدف این همه چون باد دویدن تا کِی!
دلِ دیوانه کمی هم بنشین، خسته شدم

#هادی_محمدحسنی | @maanagara
عشق سحری کرد و ناغافل نمی‌دانم چه شد
عقل سرگردان دل شد، دل نمی‌دانم چه شد

#هادی_محمدحسنی | @maanagara
More