View in Telegram
ای خوش آن شاعر که نان از زور بازو می‌خورد خون دل از وعده‌ی یک عدّه پر رو می‌خورد هست اینجا پاچه خواری که برای نان مفت پاچه را تا یک وجب بالای زانو می‌خورد تاجری هم زیر لب هی ذکر می‌گوید ولی خونِ مردم را مکیده مثلِ زالو می‌خورد “زاهد خلوت نشین از حال ما آگاه نیست” چون که ما نیمرو و او با چنجه لیمو می‌خورد یک نفر مسئول راحت اختلاس گُنده را می‌خورد انگار که سالادِ کاهو میخورد یا در و پیکر ندارد این خزانه از اساس یا که نه با بیل اساسی زیر آن سو می‌خورد در اینستا هر زمان که تیتر شد چندین خبر یک نفر پُشتِ خبرها ، مثل یابو می‌خورد پول بعضی می‌رود بالاتر از پارو ولی ‌پاکبان بر طبق خِش خِش های جارو می‌خورد وای بر آن سرزمینی که پدر از جبر فقر جای نان شب فقط از این و آن رو می‌خورد گاه هم صیّادِ عاشق پیشه شبها سیر نیست ‌ شیر گاهی حسرت چشمان آهو می‌خورد یک نفر دارد مرا هر شب نصیحت می‌کند شک نکن زیراب ِ من از جانبِ او می‌خورد آن که یک رو بود و حقّ می‌گفت نانش قطع شد یک نفر از گفتنِ حرف دو پهلو می‌خورد پیرمردی هست با واکِر به زحمت می‌رود در کنار سفره امّا چارزانو می‌خورد ناخدا قصدش فقط سرمنزل مقصود بود کشتی اش امّا به سمت باد پارو می‌خورد! #مهدی_خداپرست #طنزتلخ M_khodaparast1
Telegram Center
Telegram Center
Channel