𝃭 نوشته های پنهانیِ گوشهی دیوار اتاقِ او 𝂅 𝟦𝟧 🗞
من در ڪنار تو بهترین خاطراتے ڪہ یك انسان میتواند با نیمهی جانش داشته باشد را شڪل دادم . زمانے ڪہ به آسمان و ابر ها خیره بودم تصویر تو در چشمانم نقش میبست . زمانے ڪہ عطری به مشامم میخورد بوې تو شیرین تر به نظر میرسید و هر دیگر زمانے ڪہ تو را یاد میڪردم تو در فڪر دیگرې بودې و آنڪہ از آسمان و ابر برایش بگویی و عطر مورد علاقهات را با او تقسیم کنے . هیچ چیز براې من و تو ساخته نشده بود چون تو برای او ساخته شده بودی .