#واژه_نامهٔ_شیرازی
@literature9آرمه (ویار)
آلبوخارا (آلو بخارا)
آمخته (عادت کرده)
اِراض کردن (هول کردن)
بادکردن (تکبر به خرج دادن)
ببه (محبوب، عزیز، معمولاً برای فرزند گفته میشود)
بُقُرنه (حلقوم)، پالون سُویده (حیله گر و مکار)
تاتی کردن (راه رفتن ابتدایی بچهها)
جار (بانگ و فریاد)
.
جَر (دعوا و کشمکش)
چَپَری (فوری- سریع)
چیاکشی (اسباب کشی)
هسین (گلدان سفالی)
حال اومدن (چاق شدن)
خاکشیر مزاج (با همه کس سازگاری دارد)
خزوک (سوسک به طور عام هر نوع سوسک، مثلاً سوسک حمام کدو نامیده میشود و یا خرچسانه خزوک چسو گفته میشود)
کل پوک (مارمولک)
ریشمیز (موریانه)
.
دولک (دوست دختر، زید)
داچی (داداش)
دُب (لجباز)
رِچ (ردیف)
رنج (کوچک)
زلیبی (زولبیا)
زِنِش (جربزه، جوهر)
سُپ (گونه)
سرقدم رفتن (اسهال داشتن)
شافتک (سوت)
.
شِوِر (شل و ول)
صبو صب (صبح فردا)
گاه (زود)
ضَفت کردن - پنوم (پنهان کردن)
طیفه (طایفه)
عزّوجز (التماس)
.
عزیز تِرانی (بچه لوس و ننر و یکی یکدانه)
غول (جای گود- برای چاه، استخر و حوض یا آبگیر به کار میرود)
غنچه دوسی (لقب برای زنان نزدیک است، مثلاً خواهر شوهری که ازدواج نکرده است، همچنین کلماتی مانند بهار دوسی، گل دوسی، یاسمن دوسی، خانم دوسی نیز در گذشته بسیار شنیده میشد)
فَلّی (فلهای، بی نظم- درهم)،
فند زدن (فن زدن، شعبده بازی)
قاپ قمارخونه (کنایه از آدم همه فن حریف)
قُرتِراق (رعد، تندر)،
کَپه (نیمه، نصفه)
تشبرق (آذرخش، برق)
کُترم (در خود فرو رفته، ناراحت)
.
گاسَم (شاید)
گِل غلته (روی زمین غلتیدن)
لُبَّک (بسیار چاق، تپل)
لِبدی (دست و پا چلفتی، بد لباس، بدترکیب و بی بندوبار)
لنده (نق زدن)
مُچنه (مچاله)
مُنج (به اندازه یک مشت)
نغّه (گریه بهانه جویانه کودکان)
ناکو (بدقلق)
وادنگ اومدن (دبه کردن)
.
واگوشک (لغز- چیستان، معما)
هاتون، هاتون (دیر، دیر- به ندرت)
هولی حمالی (الاکلنگ)
یی دری (مستراح)
یتیم غوره (گدا گشنه و بی کس و کار)
الکی خوشال (خوشحالی بیمورد)
زرتنگ (تمسخر زرنگی)
اوفِی (کنایه از خنک شدن دل)
چِکِنه (چسبنده)
دیونه (دیوانه)
.
هاشپت (آدم مشنگ)
سِوُ (جدا کردن)
علیحدّه (به طور جداگانه)
اُوزون (آویزان)
پتی (برهنه، لخت)
اُرسی (کفش)
کُتُو خونه (مکتبخانه)
دسّک (دفتر)
قایِم (محکم، پنهان)
تِنگ (محکم)
.
دمِ رُو، روُدار (پشت سر هم، پیوسته)
سِوِر (استوار، مقاوم، پیگیر)
.
سلو سلو (آهسته آهسته)
دَلّی (سطل)
جَلد (سریع)
کِر (گوشه)
وَر (طرف، بر)
وِر (زِر)
ونگه (نق زدن، گریه کردن)
هامبر (همبرگر)