@literature9اما، تعبیرِ سطرهای شعری زیر:
« سِفْرِ یگانهی فرصت را
سراسر
در سلسله پیمودن.»
این سطرهای شعری، ما را به شعر دیگری از
شاملو، به نام « ناصری» پیوند میدهد که در بُرشهایی از آن، مسیحای صلیب بر دوش، فاصلهای را « میپیماید» که به « جُلجُتا (محل مصلوب کردن مسیح) ختم میشود و همانجا است که با مرگ او، «میلاد = صبح ِ روشن ِ خلقت» مکرر میشود.
سطرهای آغازین آن شعر ( = «ناصری») را بخوانیم و خطوط آشنا را بیابیم:
« با آوازی یکدست
یکدست
دنبالهی چوبین ِ بار
در قفایش
خطی سنگین و مرتعش
بر خاک میکشد.
" تاج خاری بر سرش بگذارید" ... »
هرچند، اگر « سِفر» را به معنی «آفرینش» بگیریم، همهی گرهها باز میشود. اما، اجباری در کار نیست که در پی ربط دادن ِ «نحو»ی ِ واژهی «سِفر» ، با «در سلسله پیمودن» بود.
به عبارت دیگر ، برای دریافت شعر، ربط ِ منطق ِ نحوی ِ زبان، الزامی نیست. در اینجا، مدلول ، یا مدلولها تعیین کنندهاند.
واژهی «سِفر»، چه بسا ما را به واقعهی «راهپیمایی مرگ ِ» مسیح ِ صیلب بر دوش (و «پیمودن» آن راه، تا جلجتا و بقیهی ماجرا) پرتاب کُنَد.
گرچه، این جا صلیبی در کار نیست و سخن از ابزار قِتال دیگری (نیزه) است.
از منظری دیگر: شاید بتوان معنی دیگر سِفْر (سپیدی صبح) را در اینجا به کار برد.
یعنی «سپیدی صبح » را [ به همان تعبیری که در خطوط نخستین این نوشته آمده است] در زنجیر [ زنجیر بر دست و پا] پیمودن ( یا طِی کردن، گذر کردن ) که البته تعبیر و بیانی است شاعرانه.
#احمد_افرادی #دشنه_در_دیس #شکاف #شاملو