@literature9#نامهها #متن_خوانی #دکلمه #ارژنگ_آقاجری«هر چه مینویسم پنداری دلم خوش نیست، و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم که نبشتنش بهتر است از نانبشتنش!
ای دوست نه هر چه درست و صواب بود، روا بود که بگویند ...
و نباید که در بحری افکنم خود را که ساحلش پدید نبود،
و چیزها نویسم بی«خود» که چون «وا خود» آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور.
ای دوست میترسم – و جای ترس است – از مکر سرنوشت… حقا و به
#حرمت_دوستی که نمیدانم که این که مینویسم راهِ «سعادت» است که میروم، یا راهِ «شقاوت؟»
و حقا که نمیدانم که این که نبشتم «طاعت» است یا «معصیت؟»
کاشکی، یکبارگی، نادانی شدمی تا از خود، خلاصی یافتمی!
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم، رنجور شوم از آن بغایت!
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم، هم رنجور شوم!
چون احوال عاشقان نویسم نشاید، چون احوال عاقلان نویسم، هم، نشاید و اگر هیچ ننویسم هم نشاید؛
و اگر گویم نشاید؛ و اگر خاموش گردم هم نشاید!
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
و اگر خاموش شوم هم نشاید!».
#عینالقضاه_همدانی (۴۹۲ - ۵۲۵ هجری قمری)
https://t.center/literature9