View in Telegram
ققنوس
شاملو
ققنوس. #نیما_یوشیج @literature9 ققنوس ، مرغ ِ خوشخوان ، آواره‌ی ِ جهان آواره مانده از وزش ِ بادهای ِ سرد ، بر شاخ ِ خيزران ، بنشسته است فرد . بر گرد ِ او به هر سر ِ شاخی پرندگان . او ناله‌های ِ گمشده ترکيب می‌کند ، از رشته‌های ِ پاره‌ی ِ صدها صدای ِ دور ، در ابرهای ِ مثل ِ خطی تيره روی ِ کوه ، ديوار ِ يک بنای ِ خيالی می‌سازد. از آن زمان که زردی ِ خورشيد روی ِ موج کمرنگ مانده است و به ساحل گرفته اوج بانگ ِ شغال و ، مرد ِ دهاتی کرده‌ست روشن آتش ِ پنهان ِ خانه را ، قرمز به چشم ، شعله‌ی ِ خردی خط می‌کشد به زير ِ دو چشم ِ درشت ِ شب وندر نقاط ِ دور ، خلق‌اند در عبور او ، آن نوای ِ نادره ، پنهان چنان‌که هست ، از آن مکان که جای گزيده‌ست می‌پرد . در بين ِ چيزها که گره خورده می‌شود با روشنی و تيرگی ِ اين شب ِ دراز می‌گذرد . يک شعله را به پيش می‌نگرد . جايی که نه گياه در آنجاست ، نه دمی ترکيده آفتاب ِ سمج روی ِ سنگ‌هاش ، نه اين زمين و زندگی‌اش چيز ِ دلکش است ، حس می‌کند که آرزوی ِ مرغ‌ها چو او تيره‌ست همچو دود . اگر چند اميدشان چون خرمنی ز آتش در چشم می‌نمايد و صبح ِ سفيدشان .... خوانش: #احمد_شاملو
Telegram Center
Telegram Center
Channel