ازرتبه۲۸۹۰۰ تارسیدن به پزشکی😉
درمسیر تبدیل شدن به یک پزشک خوب :)
رزیدنت داخلی آینده ❤
اینجا همه چی واقعیه ✍
تفاهمی است بین من و امید و نور🌿🌑
اگر چه دور و دیر اما،
روزی در میانِ آرزوهایم جوانه خواهم زد...!🌱
جایی برای ما🌱 pinned «جمعبندی حسم از پایان ۵سال پزشکی من دقیقا بهمن ماه ۹۸ آماده شدم و پا گذاشتم به دانشگاه و امروز روز آخر استاژری بود و از اینجا تا پایان فقط سه ترم باقی مونده : امشب میخوام با خودم صادق باشم و چیزی رو اعتراف کنم: گاهی وقتها از درسها خسته میشم، گاهی حتی…»
جمعبندی حسم از پایان ۵سال پزشکی من دقیقا بهمن ماه ۹۸ آماده شدم و پا گذاشتم به دانشگاه و امروز روز آخر استاژری بود و از اینجا تا پایان فقط سه ترم باقی مونده : امشب میخوام با خودم صادق باشم و چیزی رو اعتراف کنم: گاهی وقتها از درسها خسته میشم، گاهی حتی غر میزنم و با خودم میگم چرا این مسیر انقدر سخت و پیچیدهست. اما راستش رو بخواید، وقتی عمیقتر فکر میکنم، میبینم که هنوز همون انیس پرانگیزهی روز اول دانشگاه هستم. همون دختری که با چشمهای پر از رؤیا، قدم به دانشگاه گذاشت و تصمیم گرفت تا هر روزش رو صرف ساختن آیندهای بهتر کنه. من هنوز هم هر شب، قبل از خواب، هزار آرزوی قشنگ توی ذهنم دارم؛ آرزوهایی که قلبم رو پر از شوق میکنن. و هر صبح، وقتی بیدار میشم، هزار امید تازه در وجودم جوانه میزنه. امیدهایی که بهم میگن هنوز خیلی کار برای انجام دادن باقی مونده، هنوز میتونم قدمهای بزرگی بردارم و آدمهای زیادی رو خوشحال کنم. من به این ایمان دارم که خداوند در دستان هر انسانی چیزی قرار داده که میتونه معجزه باشه. و من آرزو دارم روزی این دستان من هم وسیلهای بشه برای شفای دردهای کودکان این خاک؛ کودکان معصومی که نگاهشون پر از نیاز و امید به دنیایی بهتره. خدایا، کمکم کن این مسیر رو ادامه بدم، حتی اگه سختیهاش گاهی منو خسته کنه. چون میدونم که هر قدمی که برمیدارم، به من نزدیکتر میکنه به رویایی که تو در قلبم کاشتی🌱❤️....
حرف آخر امشب : خیلی دلم میخواد یه روز از اون چیزایی که هیچوقت به کسی نگفتی، رها بشی. از اون غمها و دردهایی که فقط خودت میدونی و هیچکس حسشون نکرده. میخوام ببری تو اون جنگایی که توی سکوت، هر روز باهاشون میجنگی و هیچکس نمیفهمه چقدر سختته. میخوام برسی به همون آرزویی که هر لحظه توی ذهنت باهاشه، همونی که تمام فکر و ذکرت شده. و از ته دل آرزو دارم همون مشکلی که مثل یه خوره افتاده به وجودت و فقط خودت ازش خبر داری، یه روز جوری حل بشه که خودتم باور نکنی. تو لایق آرامشی، لایق پیروزی، لایق رسیدن به چیزی که همیشه دلت خواسته❤️🌱
و اما حرف آخر امشب: خیلی باید حواسمونو جمع کنیم که هیچوقت کارای آدمها رو و تلاششونو دستکم نگیریم یا یه جوری رفتار نکنیم که حس کنن زحمتاشون دیده نمیشه. اینکه کسی حس کنه تلاشاش کافی نیست، میتونه یه فشار خیلی بزرگ روش بذاره و کمالگرایی رو تو وجودش بیشتر کنه. و خب، کمالگرایی فقط خستگی و استرس بیشتر میاره، نه شادی و آرامش. به نظرم ما آدمها باید به جای این که دنبال عیبها یا کموکاستیها باشیم، بیشتر سعی کنیم خوبیها و زحمتای همدیگه رو ببینیم. کاری کنیم که بقیه حس کنن ارزششون فقط به نتیجه کاراشون نیست، بلکه به خودِ وجودشونه. همین که یکی تلاش میکنه و قدمی برمیداره، کلی ارزش داره و باید براش احترام قائل شد. هر آدمی باید حس کنه همونی که هست، کافیه و ارزشمندفارغ از نتیجه مهم تلاششه.....
حرف پایانی امشب ... آرومآروم توی مسیر زندگی یاد میگیری که نباید از کسی چیزی بخوای، جز خودت. میفهمی که نباید به همه نزدیکیا اعتماد کنی، حتی اگه برات عزیز باشن. میفهمی که نمیشه روی همه صمیمیتا حساب باز کرد، هر چقدر هم که واقعی به نظر بیان. و تازه میفهمی که بعضیا، هر چقدر هم قدیمی یا آشنا باشن، بازم ناشناخته میمونن.
این چیزا شکست نیست، حتی تلخ هم نیست. شاید وقتی داری اینا رو درک میکنی، قلبت سنگین بشه یا درد بکشی، چون آگاهی همیشه آسون نیست. ولی تهش میفهمی که این درد، یه مسیر به سمت رشد و آرامشه...
خدایا منو شرمنده ،امیدی که نزدیکانم بهم دارن نکن این بار❤️🌱 .... پ.ن کیکی که فریده یواشکی گذاشته بود رو میزم 🥺 بسته ای که آقای پستچی از طرف برادرم آورد🥹 کروسانی که میم فرستاده بود خوابگاه تا خوشحال بشم 😌
من این خانم دکتر قشنگ رو نمیشناختم همین الان پست مریم رو دیدم و باهاشون آشنا شدم :) بیایید یه چیزی بگم بهتون واقعااااااااااااا میتونیم به آرزوهامون برسیم مثل ایشون :) مثلا ایشون فکرشو شاید چند سال پیش نمیکرد به این نقطه برسه نه !؟ خدارو چه دیدی شاید یه روز نوبت ما شد ❤️😍