ζ Spy
ζ Romance_criminal
ζ lenخلاصه:
دو ماه بود که از ازدواج رافائل و ههرا میگذشت. ازدواجی که بر پایه دروغ شکل گرفته بود. پنهانکاری، جنایت و هرچیزی جز عشق...
برای کسایی که دیگه هیچ چیز برای از دست دادن نداشتن چه فرقی داشت؟
هیچکدوم با "فقط" تو یک خونه بودن، بدون کوچکترین حرف و ارتباطی مشکل نداشتند.
تا اینکه اون شب، دختر با صورت خونی وارد خونه شد...
#Spy