《افسانه فولکلور و ادبیات حماسی》

Channel
Logo of the Telegram channel 《افسانه فولکلور و ادبیات حماسی》
@legendfolkepicPromote
6.53K
subscribers
6.59K
photos
242
videos
664
links
زمینه فعالیت کانال: پژوهش و بازنشر کتب و مقالات شاخص در حوزه اسطوره‌شناسی، آئین‌پژوهی، فرهنگ عامه، ادبیات حماسی و زمینه‌های مرتبط @Epiclore :ارتباط
To first message
مطابق پارادان با کویته (شالکوت)

پارادان بلوچستان پاکستان (پَرَ-دان) در عهد ساسانی در معنی محل دژ با شکوه می تواند همان کویته (شالکوت= دژ مسکن بزرگ) مرکز بلوچستان پاکستان باشد:

पर adj. para highest
dAn: place

शाला f. zAlA large room
kut: fortress
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ویدیویی درباره‌ی تحلیل و بررسی نگاره‌ی "کشتن اژدها به دست بهرام گور" اثرِ "محمد_زمان" نقاش و مترجم ایرانی اواخر دوره‌ی صفوی و سده 11 هجری قمری که هم‌عصر با سه تن از پادشاهان صفوی یعنی "شاه‌عباس‌ دوم"، "شاه‌سلیمان" و "شاه‌سلطان حسین" بود، او یکی از ترویج‌دهنده‌های فرنگی‌سازی در تاریخ نقاشی ایران بود و تأثیرات بسیاری را در دوران فعالیت هنری‌اش در این زمینه بر نقاشی ایرانی گذاشت. نگاره‌ی "کشتن اژدها به دست بهرام گور" به همراه دیگر نگاره‌های کتاب "خمسه‌ی تهماسبی" در "کتابخانه‌ی موزه‌ی بریتانیا" در لندن نگهداری می‌شوند.

@legebdfolkepic
تاریخچه شیر و خورشید - احمد کسروی.zip
1 MB
📕تاریخچه شیر و خورشید

احمد کسروی

▪️کتاب تاریخچه شیر و خورشید یکی از مهمترین آثار پژوهشی کسروی است. او در این کتاب منحصر به فرد، به تاریخچه نگاره شیر و خورشید در ایران و چگونگی پیدایش آن پرداخته و کوشیده است تا در دل تاریخ کهن ایران، منشا پیدایش این نماد را رصد کند.

#کتاب

@legebdfolkepic
📕تاریخچه شیر و خورشید

احمد کسروی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کیو آر کُد داشتیم وقتی QR کُد، مُد نبود


@legebdfolkepic
تحلیل سرود هومری برای دمتر و داستان پرسفونه
داستان غم‌انگیز مادر و دختری که چرخه طبیعت و فصول را رقم زد
سروود هومری برای دمتر، یکی از زیباترین و غم‌انگیزترین روایت‌های اساطیر یونان است. این داستان، که ریشه در باورهای اجتماعی انسان درباره مرگ، زندگی و طبیعت دارد، به زیبایی احساسات یک مادر را در مواجهه با فقدان فرزندش به تصویر می‌کشد.
دمتر، الهه زمین و اندوهش
دمتر، الهه حاصلخیزی و کشاورزی، پس از ربوده شدن پرسفونه توسط هادس، خدای عالم اموات، چنان اندوهگین می‌شود که از انجام وظایف خود باز می‌ماند. زمین ترک می‌خورد، گیاهان می‌میرند و قحطی همه جا را فرا می‌گیرد. این رویداد نشان می‌دهد که چگونه احساسات یک الهه می‌تواند بر کل جهان تأثیر بگذارد و چرخه طبیعی زندگی را مختل کند.
زئوس و تلاش برای میانجیگری
زئوس، خدای خدایان، برای جلوگیری از نابودی جهان، هادس را باید میدید تا پرسفون را آزاد کند. اما سرنوشت، نقشه دیگری برای پرسفون در سر داشت. خوردن دانه انار، او را برای همیشه به اموات گره زد. این روایت، نمادی از قدرت سرنوشت و اجباری است که بر انسان و حتی خدایان حاکم است.
پرسفونه، ملکه عالم اموات و نماد چرخه فصول
پرسفونه ای که اکنون ملکه عالم اموات شده است، باید نیمی از سال را در کنار مادرش و نیمی دیگر را در دنیای زیرین بگذراند. این تقسیم بندی، نمادی از چرخه فصول است. زمانی که پرسفون در کنار مادرش است، زمین شکوفا می‌شود و زمانی که به عالم اموات باز می‌گردد، زمستان فرا می‌رسد.

داستان دمتر و پرسفونه، نشان می‌دهد که پیوند مادر و فرزند چقدر قوی و عمیق است.
چرخه زندگی و مرگ: این داستان، چرخه طبیعی زندگی و مرگ را به تصویر می‌کشد و به ما یادآوری می‌کند که مرگ بخشی از زندگی را جدا می‌کند.
قدرت طبیعت: دمتر به عنوان الهه زمین، نشان می‌دهد که طبیعت چقدر قدرتمند است و چگونه می‌تواند بر زندگی انسان‌ها تأثیر بگذارد.



@legebdfolkepic
اثر دانته گابریل روستی ۱۸۷۴  تیت لندن


 

@legebdfolkepic
ریشه های نام افغان (با اصلاح دوباره)

نام افغان (منسوب به خدای غرنده) در رابطه با ایزد رعد زون (بهرام، رودره، تور) هپتالان است:

گفته میشود در آغاز تنها ابدالی ها (هپتالان، اتحادیهٔ هفت قوم، یتاها) را افغان می نامیدند؛ غلزایی ها به نام خلج (خیون, منسوبین به گراز) یاد میشدند. ولی با گذشت زمان واژهٔ خلج از زبان افتاد و نام افغان همهٔ شهروندان پشتون کشور (مردم کناری) را در بر گرفت:
कोल m. kola hog

نام ناحیهٔ غور هرات به معنی گریهٔ بلند و غُریدن دقیقاً معادل نام افغان (ناله و فریاد شدید) است:

घुरति{घुर्} verb ghurati[ghur] cry frightfully

نامهای اساطیری قیس (در هیئت غیظ، خشم سخت) و ضحّاک (مرتبط با دیو خشم) این سمت نیز از نظر معنی در رابطه با ایزد رعد هپتالان (زون) بوده اند.
در مجموع معلوم میشود در نام افغان معنی نام ناحیهٔ غور (غرنده) و نام ایزد رعد هپتالان، زون (غرنده) و نام باستانی منطقهٔ اپَکانه (سرزمین پشتی، سرزمین پشتوها) به هم رسیده اند:

مطابقت معنی زُنبیل و رُتبیل و افغان:

نامهای خدایگانی زُنبیل و رُتبیل فرمانروایان کهن هپتالی جنوب افغانستان را میشود به معنی پرستندگان خدای رعد (بهرام، رودره، تور) شمرد:

धुन adj. dhuna roaring
bil: lover

रुद् adj. rud crying
bil: lover

Tor: Roaring and angry

بر این اساس نام فرمانروایی شاهنامه ای هپتالی، فغانیش (صاحب غرش و ناله) و همچنین نام قومی افغان را می توان با این نامهای فرمانروایی هپتالی زُنبیل و رُتبیل مرتبط دانست:

فغان (افغان): نفیر، بانگ، آواز و ناله.

بنا به استاد پورداود، در بخش دوم یسنا، در نخستین فرگرد وندیداد که شانزده سرزمین ایران بزرگ برشمرده شده و گفته شده که هر یک از آنها را اهورامزدا نیک و نغز بیافرید و اهریمن بدکنش بستیزه در هر یک از آنها آسیبی پدید آورد. از آنها است مرز و بوم هرات (هرئیوه) که در پارهٔ ٨ چنین گفته شده است: «ششمین سرزمین که من اهورا مزدا نیک بیافریدم و اهریمن پر گزند در آنجا آسیب گریه و زاری پدید آورد، هرات (هرئیوه) است و بهلند مردمان در آنجا خان و مان را.» در هرات رسم بر این بود در خانه ای که کسی میمرد، بازماندگان آن را رها نموده و به گزاف شیون و زاری میکردند.

بر اساس برداشت ما از نام های زُنبیل و رُتبیل اینجا سوء تفاهم شده است و در واقع مردم هرات پرستندهٔ رودره (زون) یعنی خدای فغانگر و بانگ زنندهٔ رعد و طوفان بوده اند.

نام "خیون"ِ هپتالان (دارندگان توتم گراز= خی) و سمبل گراز هپتالان (از مظاهر ایزد رعد بهرام، بر کلاهخود خشنوار[= گرازِ کشنده] بر روی سکه) و شرح حال برفی و طوفانی جادوگر هپتالی هم نشانگر پرستش ایزد رعد بهرام (رودره) نزد آنان است: بلعمی در تهدیدات یک جادوگر هپتالی (کید/کندای پرستندهٔ زون) می آورد "ترکی (کذا) یعنی کافری بالا بلند با ریشی زرد و چشمانی کبود بر سر سربازان فیروز ساسانی کولاکی از برف بر انگیخت، چندانکه پادشاه مجبور شد چشم از تخارستان پوشیده و آن را به هیاطله رها کند."
اتیمولوژی مَرزغن و مَرغزن (گورستان):

mardha (marda): dead
ghana (khana): grave

margha (marga): dead
zan (jan): place, grave
Forwarded from دوسی عزیز
فرهنگ_اساطیر_یونان_و_رم_از_پیر_گریمال_ترجمه_احمد_بهمنش_۲.pdf
24.1 MB
فرهنگ اساطیر یونان و روم
نوشته : پی‌یر گریمال
ترجمه : دکتر احمد بهنمش
جلد دوم

@legebdfolkepic
فرهنگ_اساطیر_یونان_و_روم_از_پیر_گریمال_ترجمه_احمد_بهمنش_۱.pdf
21.7 MB
فرهنگ اساطیر یونان و رم
نوشته : پی یر گریمال
ترجمه : دکتر احمد بهنمش
جلد اول

@legebdfolkepic
فرهنگ اساطیر یونان و رم
نوشته : پی یر گریمال
ترجمه : دکتر احمد بهنمش
جلد اول

@legebdfolkepic
اسرار الئوسینی: رمزی از زندگی و مرگ در یونان باستان
اسرار الئوسینی، آیینی باستانی و مرموز بود که هر ساله در شهر الئوسین یونان برگزار می‌شد. این مراسم به افتخار دِمتر، الهه حاصلخیزی و پرسفون، دختر او، برگزار می‌شد و در میان همه اسرار آن دوران، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود.
آغاز یک سفر معنوی
این اسرار کهن، ریشه در دوران میسنی دارد و احتمالاً در حدود ۱۵۰۰ سال قبل از میلاد تأسیس شده‌اند. برخی پژوهشگران معتقدند که این فرقه ادامه پرستش الهه مینوی است.
آیین اسرار الئوسینی، دو هزار سال به طول انجامید و در دوران یونان و روم با شکوه برگزار می‌شد. نام شهر الئوسین، به معنای "ورود" است و این نام، خود نمادی از ورود به دنیایی دیگر و رازآلود است.
رازهایی که پنهان ماندند
آداب، مراسم و اعتقادات این اسرار، به شدت محرمانه نگه داشته می‌شد. اعتقاد بر این بود که شرکت در این آیین، باعث اتحاد عبادت‌کننده با خدایان و دستیابی به قدرت الهی و پاداش در زندگی پس از مرگ می‌شود.
بسیاری از نقاشی‌ها و سفالینه‌های باستانی، گوشه‌هایی از این اسرار را به تصویر کشیده است. از آنجایی که اسرار الئوسینی، به رؤیا و تجسم زندگی پس از مرگ مرتبط بود، برخی پژوهشگران بر این باورند که قدرت و ماندگاری این اسرار، به دلیل استفاده از مواد روانگردان بوده است.
رازهایی که هنوز هم جذابند
اسرار الئوسینی، با تمام رمزآلودی خود، همچنان یکی از جذاب‌ترین موضوعات برای پژوهشگران و علاقه‌مندان به تاریخ و اساطیر یونان باستان است. این آیین باستانی، به ما نشان می‌دهد که انسان‌ها از دیرباز به دنبال معنایی فراتر از زندگی مادی بوده‌اند و به رازهای مرگ و زندگی پس از آن علاقه‌مند بوده‌اند.


@legebdfolkepic
💢فهرست هفتاد و سوم 73
《آثار جان رونالد روءل تالکین》

▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️

🔻سیلماریلیون ( اسطوره آفرینش در جهان تالکین و مقدمه حماسه ارباب حلقه ها)  / جان رونالد روءل تالکین
❇️https://t.me/legendfolkepic/13637
🔹🔹🔹
🔻هابیت (یا آنجا و بازگشت دوباره)  / جان رونالد روءل تالکین
❇️https://t.me/legendfolkepic/13640
🔹🔹🔹
🔻تریلوژی ارباب حلقه ها  / جان رونالد روءل تالکین
❇️https://t.me/legendfolkepic/13629
🔹🔹🔹
🔻فرزندان هورین / جان رونالد روءل تالکین
❇️https://t.me/legendfolkepic/13643
🔹🔹🔹
🔻درخت و برگ / جان رونالد روءل تالکین
❇️https://t.me/legendfolkepic/17477
🔹🔹🔹
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️

#لینک_لیست #linked_list
#افسانه #ادبیات_حماسی
#اسطوره #بیان_نمادین
#تالکین

@legendfolkepic
بالاخره و بعد از دو سال، فصل دوم سریال «ارباب حلقه‌ها: حلقه‌های قدرت» منتشر شد!😍🤩

📺 خلاصه داستان: هزاران سال قبل از وقایع سه‌گانه‌های «هابیت» و «ارباب حلقه‌ها»، در دوران دوم سرزمین میانه سائورون ارباب تاریکی ظهور کرده و به دنبال کنترل تمام سرزمین‌ها با استفاده از حلقه‌های قدرت است...

فصل اول:

👉 Download

فصل دوم:

👉 Season 2 E 1
👉 Season 2 E 2
👉 Season 2 E 3
👉 Season 2 E 4
👉 Season 2 E 5



@legendfolkepic
پس از استقرار خلافت عباسيان و از دوره منصور (حك : 136ـ158)، نبرد ميان رتبيلها با حاكمان عباسى سيستان از سر گرفته شد (براى نمونه ← تاريخ سيستان، ص 127ـ140، 143ـ144، 150ـ 155؛ ابن اثير، ج 6، ص150). در همين دوره، حكمرانان مسلمان با تسلط بر نواحى پيرامون بلخ، باميان و هندوكش، از سمت شمال به كابل نزديك شدند و رتبيلها را تحت فشار قرار دادند. از اين رو، از دوره مهدى (158ـ169)، رتبيلها ناچار به صورت منظم به دربار عباسى خراج مى پرداختند (← بلاذرى، 1407، ص 389؛ ابن اثير، ج 6، ص 115). از همين دوره، حضور بازرگانان مسلمان و فعاليتهاى برخى از خوارج چون حمزه آذرك، موجب نفوذ تدريجى اسلام در قلمرو رتبيلها شد (باسورث، 1968، ص 85ـ87، 91ـ92، 103ـ104). اشاره منابع به نام عربى برخى از اميران و حاكمان رتبيل چون صالح بن حُجْر (پسرعموى رتبيل) و اَفلَح بن محمد (حاكم گَرديز)، در اوايل دوره صفاريان، نشان دهنده نفوذ اسلام در ميان اعضاى خاندان حكومتى رتبيل است (← گرديزى، ص 306؛ تاريخ سيستان، ص 206). پس از تسلط يعقوب ليث صفارى (حك : 247ـ 265) بر سيستان، بخش اعظم قلمرو رتبيلها نيز به تصرف وى درآمد. برخى از اعضاى اين خاندان براى احياى سلسله رتبيلها تلاش كردند و با يعقوب جنگيدند، اما در نهايت او در 258 به مناطق تحت سلطه آنها حمله كرد و پس از قتل رتبيل، به حكومت آنها پايان داد (گرديزى، ص 305ـ306؛ تاريخ سيستان، ص 205ـ 206، 215ـ216؛ ابن خلّكان، ج 6، ص 403ـ 404). بااين حال، ياد اين خاندان از طريق اطلاق نامشان بر آن منطقه و همچنين بقاياى قلعه ها و استحكاماتشان در نزديكى غَزنى (معروف به شارستان رتبيل)، تا دو سده بعد برقرار ماند (گرديزى، ص 422، پانويس 1؛ بيهقى، ص 3). اشاره هاى مورخان مسلمان به معابد بودايى در قلمرو رتبيلها احتمالا نشانه پيروى آنها از اين كيش است (← ابن حوقل، ص 419؛ ابن اثير، ج 7، ص 135، 247). به رغم غلبه اسلام بر نواحى غربى و مركزى زابلستان، تا مدتها (اواسط قرن چهارم) در بخش شرقى آن ناحيه، به ويژه در كابل، بتخانه ها فعال و برقرار بودند (ابن اثير، ج 7، ص 135؛ حدودالعالم، ص 104).سرزمين رتبيلها در حد فاصل ايران و هند قرار داشت و برخى مورخان به صراحت آنها را با عنوان ملوك هندى طبقه بندى و معرفى كرده اند (← مسعودى، ج 1، ص 249، ج 3، ص 337؛ مجمل التواريخ و القصص، ص 422). همچنين، براساس آگاهيهايى كه از مذهب آنها و نام برخى حكمرانانشان دردست است (← گرديزى، ص 306ـ307؛ باسورث، 1975، ص 109ـ111)، اين حكمرانان تحت تأثير هر دو فرهنگ هندى و ايرانى بوده اند.

منابع: ابن اثير؛ ابن حوقل؛ ابن خرداذبه؛ ابن خلّكان؛ بَلاذرى، فتوح البلدان، چاپ عبداللّه انيس طباع و عمر انيس طباع، بيروت 1407/ 1987؛ همو، كتاب جُمَل من انساب الاشراف، چاپ سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت 1417/ 1996؛ محمدبن محمد بلعمى، تاريخنامه طبرى، چاپ محمد روشن، تهران 1380ش؛ بيهقى؛ تاريخ سيستان، چاپ محمدتقى بهار، تهران: زوار، [1314ش]؛ موهوب بن احمد جواليقى، المعرّب من الكلام الاعجمىّ على حروف المعجم، چاپ احمد محمد شاكر،[قاهره] 1389/1969؛ حدودالعالم؛ طبرى، تاريخ (بيروت)؛ عبدالحى بن ضحاك گرديزى، تاريخ گرديزى، چاپ عبدالحى حبيبى، تهران 1363ش؛ مجمل التواريخ و القصص، چاپ محمدتقى بهار، تهران: كلاله خاور، 1318ش؛ مسعودى، مروج (بيروت)؛ يعقوبى، البلدان؛ همو، تاريخ؛"
معنی نام افغان

نام افغان (منسوب به خدای غرنده) در رابطه با ایزد رعد زون (بهرام) هپتالان است:

مطابقت معنی زُنبیل و رُتبیل و افغان:

نامهای خدایگانی زُنبیل و رُتبیل فرمانروایان کهن هپتالی جنوب افغانستان را میشود به معنی پرستندگان خدای رعد (بهرام، ایندره) شمرد:

धुन adj. dhuna roaring
bil: lover

रुद् adj. rud crying
bil: lover

بر این اساس نام فرمانروایی هپتالی فغانیش (صاحب غرش) و همچنین نام قومی افغان را می توان با این نامهای فرمانروایی هپتالی زُنبیل و رُتبیل مرتبط دانست:

فغان (افغان): نفیر، بانگ، آواز و ناله

سمبل گراز هپتالان (از مظاهر ایزد رعد بهرام، بر کلاهخود خشنوار[= گرازِ کشنده] بر روی سکه) و شرح حال برفی و طوفانی جادوگر هپتالی هم نشانگر پرستش ایزد رعد بهرام (ایندر) نزد آنان است: بلعمی در تهدیدات یک جادوگر هپتالی (کید/کندای پرستندهٔ زون) می آورد "ترکی (کذا) یعنی کافری بالا بلند با ریشی زرد و چشمانی کبود بر سر سربازان فیروز ساسانی کولاکی از برف بر انگیخت، چندانکه پادشاه مجبور شد چشم از تخارستان پوشیده و آن را به هیاطله رها کند."

محسن رحمتی در دایرة المعارف بزرگ اسلامی در بارهٔ تاریخچهٔ رُتبيل/ زُنبيل می نویسد:

"رُتبيل/ زُنبيل، عنوان عمومى افراد خاندانى حكومتگر در زمين داور و نواحى شرقى سيستان، در سده هاى نخستين اسلامى. آگاهى ما درباره اين خاندان به منابع اسلامى محدود است. در اين منابع، در بيان چگونگى فتوحات مسلمانان در مشرق سيستان، به درگيريهاى آنها با رتبيلها اشاره شده است، بدون اينكه درباره اوضاع داخلى و محدوده قلمرو آنها آگاهى درخور توجهى داده شود. نام اين خاندان را برخى از مورخان بدون اشاره به حركت گذارى آن، رتبيل نوشته اند (← طبرى، ج 4، ص 181، ج 6، ص 322؛ بَلاذرى، 1407، ص 388)، اما جواليقى (ص 211) آن را رَتبيل ثبت كرده است. پژوهشگران جديد نيز هريك با استناد به شواهد و دلايلى، اين كلمه را به شكلهاى گوناگون چون زُنبيل/ ژُنبيل، زون داتبَر/ زون داذور (سرزمين عدالت بخش) ضبط كرده اند (← تاريخ سيستان، ص 91ـ92، پانويس 2؛ د.اسلام، چاپ اول، ذيل «زون»؛ باسورث[1] ، 1968، ص 34؛ شعبان[2] ، ص 28، 40).محدوده دقيق قلمرو رتبيلها روشن نيست. نويسندگان مسلمان آنها را حكمران سيستان و رُخَّج و زمين داور خوانده اند (← ابن خرداذبه، ص40؛ يعقوبى، البلدان، ص 281؛ جواليقى، همانجا). از سوى ديگر، برخى از مورخان رتبيلها را با كابل شاهان و مَلِك سند يكى گرفته اند (← بلعمى، ص 279، 422؛ گرديزى، ص 246). ازاين رو، به نظر مى رسد بخش اعظم قلمرو آنها نواحى شرقى سيستان بوده و احتمالاً، گاه تا حدود كابل در مشرق و سند و مَكران در جنوب امتداد پيدا مى كرده است.گيب[3] (ص 41) اصل رتبيلها را ترك دانسته است، اما برخى از پژوهشگران، با تكيه بر برخى شواهد، رتبيلها را بازمانده هپتاليان/ هفتاليان (← هياطله*) و ايرانى دانسته اند (← باسورث، 1975، ص 95، 110ـ111؛ شعبان، ص 7ـ8، 13). نخستين اخبار درباره رتبيلها در منابع، مربوط به سال 23 هجرى و حوادث فتح سيستان و نواحى مجاور آن است (← طبرى، ج 4، ص 181؛ مجمل التواريخ و القصص، ص 279، 422). در سال 51، حاكم سيستان، عبيداللّه بن ابى بكره، به بُست و رخّج و كابل لشكر كشيد و رتبيل را به مصالحه و پرداخت دو ميليون درهم خراج وادار كرد. به اين ترتيب، از اين تاريخ رتبيل خراجگزار مسلمانان شد. عبيداللّه وى را به بصره نزد زيادبن ابيه فرستاد و زياد به او احترام گذاشت و خلعت داد (بلاذرى، 1407، ص 385؛ تاريخ سيستان، ص 91، 94). پس از آن، در سراسر دوره امويان، يكى از اقدامات اصلى همه كسانى كه خليفه به عنوان حاكم سيستان برمى گزيد، نبرد با رتبيلها و تلاش براى به اطاعت واداشتن آنها و دريافت باج و خراج از آنها بود (براى نمونه هايى از اين اقدامات ← بلاذرى، 1407، ص 385ـ 386؛ همو، 1417، ج 7، ص 312ـ313، 353؛ طبرى، ج 6، ص 389ـ 391؛ يعقوبى، تاريخ، ج 2، ص319؛ تاريخ سيستان، ص100ـ 101، 105ـ106، 117). البته در برخى از اين لشكركشيها، حاكمان مسلمان از رتبيلها شكست مى خوردند و گاه به ناچار غرامتهاى سنگين به آنها مى پرداختند (← بلاذرى، 1407، ص 386ـ387؛ ابن اثير، ج 4، ص 368ـ369)؛ براى مثال در سال 78، عبيداللّه بن ابى بكره، كه به قلمرو رتبيلها يورش برده بود، چنان شكست سختى متحمل شد كه سپاه وى را جيش الفناء خواندند (طبرى، ج6، ص322ـ324؛ تاريخ سيستان، ص111). به علاوه، دربار رتبيلها محلى مناسب براى پناهندگى امرا و فرماندهان شورشى مسلمان بود (← بلاذرى، 1417، ج 7، ص 353؛ ابن اثير، ج 5، ص 86). در دهه هاى پايانى خلافت امويان، مشكلات داخلى خلافت و افزايش تحركات خوارج در سيستان موجب شد درگيريهاى ميان مسلمانان و رتبيلها فروكش كند.
More