🔴معرفی شخصیت 1
▫️پرنس دیمون تارگرین
❄️پارت دهم
🔻با مرگ لرد لیونل استرانگ دست پادشاه،ویسریس به دستی جدید نیازمند بود زیرا برای اداره ی مملکت کاملا به شورای کوچکش وابسته بود...ویسریس در ابتدا تصمیم گرفت شاهدخت رینریا را فرابخواند اما ترس از نزاع بیشتر بین ملکه و فرزندانش با آنها،از این کار منصرفش کرد...
🔹پس از آن نیز تصمیم گرفت تا برادرش دیمون را به مقام دست نائل کند اما قصور های سابق دیمون در شورای کوچک مانع از انتخاب دیمون شد...در آخر شاه،دست سابق خود سر اوتو هایتاور را به دربار بازگرداند و مقام دست را دوباره به وی اعطا کرد...هنوز مدتی از رسیدن سر اوتو به قلعه ی سرخ نگذشته بود که خبری بسیار شوکه کننده به دربار رسید:خبر ازدواج شاهدخت رینریا و پرنس دیمون با یکدیگر...
🔸رینریای بیست و سه ساله عروس عموی سی و نه ساله اش شد؛عروسی شاه و دربار و مردم را خشمگین کرد زیرا تنها نصف سال از مرگ همسران رینریا و دیمون گذشته بود...این ازدواج توهینی به یاد آنها بود...و سرانجام سال 120 با تمام بلایاشش با تولد اولین پسر دیمون و رینریا پایان یافت...
🔺پسری که برخلاف سه برادر دیگرش کاملا ویژگی های یک والریایی واقعی را داشت و اگان نامیده شد...سال 122 آغاز خوبی برای خاندان تارگرین داشت...
🔹شاهدخت رینریا دومین پسرش از دیمون را نیز به دنیا آورد که به احترام شاه،ویسریس نامیده شد...در همین سال شاه پسر بزرگش اگان را به عقد دخترش هلینا در آورد؛یک ازدواج به رسم خاندان تارگرین بین خواهر و برادر...
🔸یکسال بعد فرزندان دو قلوی اگان و هلینا به دنیا آمدند...پسری که جهریس و دختری که جهیرا نام گرفت؛اما این کودکان کاملا سالم نبودند:جهیرا بسیار لاغر و ضعیف بود و نه میخندید و نه گریه میکرد و نه کارهای یک نوزاد را انجام میداد؛برادرش جهریس نیز هر چند خوش بنیه بود اما یک دست و دو پای او هر کدام ۶ انگشت داشتند...در همین زمان اگان صاحب فرزندان حرامزاده ای نیز شد...
🔻در گهواره جهریس و جهیرا تخم های اژدهایی قرار دادا شد که به سرعت شکستند و اژدهایانشان به دنیا آمدند،و در سال 127 اگان صاحب پسر مشروع دیگری به نام میلور شد که تخم اژدهایی نیز در اختیار وی قرار داده شد...پسران دیگر ملکه آلیسنت نیز رشد میکردند؛ایموند تحت آموزش سر کریستین کول به شمشیر بازی قهار تبدیل شد و دیرون به واسطه ادب و هوشش به محبوب ترین پسر بدل گشت...
🔹در سال 126 لرد کورلیس ولاریون به تب مبتلا شد و در بستر مرگ افتاد و مسئله ی جانشینی دریفتمارک پیش آمد؛رینریا از پادشاه درخواست کرد تا پسر دومش شاهزاده لوکریس را وارث دریفتمارک اعلام کند اما برادر کوچکتر لرد کورلیس،با حرامزاده خاندان فرزندان رینریا خواستار جانشینی خود شد که اقدام متقابل رینریا را در پیش داشت...
🔸رینریا بی درنگ دیمون را فرستاد تا سر ویموند ولاریون برادر لرد کورلیس را دستگیر و سر از تنش جدا کند و جسدش را خوراک اژدهایش کند؛هر چند این عمل نیز قضیه را خاتمه نداد و برادر جوان تر سر ویموند با همسر و فرزندانش به بارانداز پادشاه گریختند تا تقاضای عدالت کنند...شاه به حرف های او گوش داد و سپس دستور داد زبان همه یشان را بیرون بکشند...
🔺اما در حال پایین آمدن از تخت آهنین خود را زخمی کرد و درمان استاد اعظم جواب نداد و رینریا با استاد خود از دراگون استون به قلعه سرخ آمد و برای نجات زندگی شاه مجبور به قطع کردن دو انگشت وی شدند...
▪️شرح تصویر:پادشاه ویسریس اول،شاه جوان،پادشاهی که برای اداره ی حکومتش،کاملا به شورایش وابسته بود و تخت آهنین انگشتانش را از او گرفت...
🔵ادامه دارد...
🔥 #معرفی_شخصیت > #پرنس_شریر > #رقص_اژدهایان
🦁@lannister_hall