View in Telegram
🔹جان ناگهان پرسید«تو یه پادشاه واقعی هستی؟» 🔸منس جواب داد«من هیچوقت به تاج روی سرم نداشتم یا کونم روی یه تخت کوفتی نذاشتم،اگه این چیزیه که میپرسی.اصل و نسب من همونقدر پسته که برای هر مردی میتونه باشه.هیچ سپتونی سر منو با روغن تقدیس نکرده،من هیچ قلعه ای ندارم و ملکه من پشم و کهربا داره،نه ابریشم و یاقوت... من قهرمان خودمم،دلقک خودمو چنگ نواز خودم هستم.چون پدرت پادشاه آنسوی دیوار بوده،تو پادشاه نمیشی.مردمان آزاد از یه اسم پیروی نمیکنن،و اونا اهمیت نمیدن که کدوم برادر زودتر به دنیا اومده.اونا از جنگجوها اطاعت میکنن.وقتی من شدوتاور رو ترک کردم،پنج نفر بودن که در مورد اینکه چطور ممکنه از جنس پادشاهان باشن سر و صدا میکردن... تورموند یکیشون بود و مگنار یکی دیگه،وقتی معلوم شد سه تای دیگه ترجیح میدن بجنگن تا پیروی کنن،من کشتمشون.» 🔹جان رک گفت«تو میتونی دشمناتو بکشی،اما میتونی بر دوستانت هم حکومت کنی؟اگه ما اجازه بدیم که رد بشی،اونقدر قوی هستی که مردمانتو مجبور کنی صلح پادشاه رو حفظ و از قوانین پیروی کنن؟» 🔸منس خندید«قوانین کی؟قوانین وینترفل یا قدمگاه پادشاه؟وقتی قانون بخوایم،خودمون اونا رو میسازیم.شما هم میتونید عدالت پادشاهتون رو نگه دارید.و همینطور مالیات پادشاهتون رو... من شیپور رو به شما پیشنهاد میدم،نه آزادیمون رو.ما به شما تعظیم نمیکنیم.» #دیالوگ 🔸مکالمه ی جان اسنو و منس ریدر در یورش شمشیرها 🦁@lannister_hall
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily