▫️ده هزار کشتی:
♦️بخش سوم:
🔸خلاصه ای از شرح روایت جنگ های روینار و والیریا بر سر تسلط بر نیمه ی غربی اسوس،و کوچیدن بسیاری از فرزندان روین به سوی وستروس،تحت رهبری پرنسس نایمریا:
🔻روینار برای قرن ها در صلح بود؛هرچند مردمانی وحشی در تپه ها و جنگل های اطراف مادر روین ساکن بودند که همگی میدانستند نباید مزاحم ساکنان رودخانه شوند...
🔹خود روینارها نیز علاقه زیادی به گسترش قلمرو خود نداشتند.رودخانه،مادر و خدای ایشان بود و عده معدودی میل این را داشتند که فراتر از جایی سکنی گزینند که نتوانند آوای جاودان رود را بشنوند...
🔺هنگامی که ماجراجویان،تبعیدی ها و تجار از والیریا(مدتی بعد از سقوط گیس کهن)پا را از سرزمین های تابستان طولانی فراتر گذاشتند،در ابتدا اربابان رویناری از ایشان استقبال کردند و کاهنانشان اعلام داشتند که همه ی انسان ها آزادند در سخاوت مادر روین شریک شوند...
🔹زمانی که نخستین پایگاه های والیریایی ها به شهرهای کوچک و سپس به شهرهای بزرگ تبدیل شد،برخی روینارها از مدارای اجدادشان افسوس خوردند...
🔻دوستی کوتاه مدت دو قوم به دشمنی تبدیل شد،به ویژه در پایین دست رودخانه که شهر باستانی سار مِل با دیوارهای شهر والیریایی وُلون تریس رخ به رخ شدند...
🔹همچنین در سواحل دریای تابستان،شهر آزاد ولانتیس،خیلی زود به رقیب لنگرگاه افسانه ای سارهوی تبدیل شد و هر یک فرماندهی یکی از فصل های مادر روین را بر عهده داشتند...
▪️شرح تصویر:یک مرد رویناری...
#هفت_پادشاهی #حقایق_کوتاه
🦁@lannister_hall