وقتی تو را در آغوش میگیرم،
همه چیز را از یاد میبرم!
یادم میرود سبزی از درختان است
و آبی از آن آسمان...!
باور کن خودم را نیز از یاد میبرم.
و حتی یادم میرود،
زمستان سرد است و تابستان
را باید در خُنَکای سایهای سر کرد.
میترسم در آغوشت،
حتی نفس کشیدن را فراموش کنم،
و حیات را ببازم!
و تو را...
• مهران رمضانیان