View in Telegram
Forwarded from عکس نگار
📚مهر قرآن، تٲمین و تیر غیبی   ✍️اسماعیل شمس 🔺نقل است که عبدالملک بن مروان پیش از خلافت حافظ قرآن بود و بیشتر اوقات در مسجد آیات آن را تلاوت می‌کرد، تا جایی که او را «حمامة المسجد»[کبوتر مسجد] می‌نامیدند. روزی که خبر رسیدنش به خلافت را به او دادند در حال تلاوت قرآن بود. وی بلافاصله قرآن را کنارگذاشت و گفت: "هذا فراق بینی و بینک و هذا آخرالعهد بک"؛ این آغاز جدایی میان من و توست و این آخرین دیدار من با توست. 🔺کاری که عبدالملک کرد، بعدها ادامه نیافت، بلکه بسیاری از خلفا و سلاطین و شاهان و حاکمان نه تنها از قرآن برای توجیه حاکمیت خود سوءاستفاده کردند، بلکه آن را ابزار فریب و اغفال مخالفان خود و قتل آنان قرار دادند. یکی از مهم‌ترین روشهای جلب اعتماد مخالفان و کشاندن آنان به سوی قتلگاه ارسال یک نسخه قرآن با مهر شخصی همراه با دستخطی محبت آمیز مبنی بر تٲمین جانی و مالی و حتی وعده پست و مقام بود. تاریخ هزارساله اسلام و ایران مملو از چنین مواردی است که ذکر یکایک آنها نیازمند کتابی مطول است. تا جایی که مربوط به رجال کرد باشد، آمار قرآن‌های مهر شده در دوره قاجار و به ویژه عصر رضاشاه پهلوی بسیار افزایش می‌یابد. از حمزه آقای منگور و جعفرآقای شکاک، برادر اسماعیل آقا(سمکو) و تا همین اواخر خود سمکو(به یک روایت) اسناد دهها نمونه از ارسال قرآن با مهر شاه و حاکمان و وساطت اقوام و معتمدان شخص وجود دارد که در بیشتر موارد موفقیت آمیز بود و رجال کرد فریب می‌خوردند و پس از رسیدن به محل قرار و در ضیافت ناهار یا شام حاکم به قتل می‌رسیدند. در مواردی هم مهر قرآن و قسم شاه و حاکمان نتیجه‌ای نداشت و شخصیت مدعو فریب نمی‌خورد که از نمونه‌های اخیر آن می‌توان به جعفر سلطان آخرین فرمانروای قدرتمند هورامان در دوره رضاشاه و نیز غلامرضا خان سردار پشتکوه اشاره کرد که داستان او را مخبرالسلطنه هدایت رئیس الوزرای رضاشاه در کتاب خاطرات و خطرات خود آورده است. 🔺او در این باره می‌نویسد: یدالله خان پسر«غلامرضا خان » سردار پشتکوه امان خواست. به عرض [رضاشاه] رساندم و به نظرم غریب می‌آمد؛ چه سپهبد[احمد آقاخان مشهور به قصاب لرستان] قرآن مهر کرده بود، تٲمین داده بود، سران الوار [رٶسای طوایف لر] نزد او آمده بودند و همه را به‌دار زدند. به هرحال دستخطی [دستخط رضاشاه] صادر شد. ۱۷ شهریور ۱۳۰٨ دستخط را با قرآنی به مهر خودم به توسط سید حسین کلیددار که رافع بود به بغداد فرستادم که غلامرضا خان و فرزندش به تهران بیایند. خوب شد نیامدند والا من پیش وجدان خودم شرمنده می‌شدم. 🔺منظور مخبرالسلطنه از شرمنده شدن این است که نیک می‌دانست دستخط رضاشاه و قرآن به مهر او ساختگی و برای به دام انداختن والی و قتل او بود. هر چند والی فریب نخورد، اما کمتر از یک سال بعد سمکو به وعده دروغین رضاشاه اعتماد کرد و برای گفتگو با او به اشنویه برگشت، اما نه تنها شاه خود سر قرار نرفت، بلکه فرمانده نظامی منصوب او در محل مهمانی و پذیرایی از سمکو او را به قتل رساند. مخبرالسلطنه در کتاب خود در این باره هم می‌نویسد: اسماعیل آقا هم که فتنه آذربایجان بود و به ترکیه فرار کرده بود، تٲمین خواسته، برگشته به تیر غیب مقتول شد. 🔺طبیعی است که نویسنده مسئولیت قتل غافلگیرانه سمکو را که در زمان رئیس الوزرایی او در تیر ۱۳۰۹ رخ داده است، نپذیرد و آن را به تیر غیب حواله کند، اما کسانی که با ادبیات او آشنا هستند، می‌دانند که منظور او از تیر غیب قتل به دستور شخص رضاشاه است و او در چندجای دیگر از اصطلاح تیر غیب استفاده می‌کند؛ یک نمونه، قتل سرلشکر عبدالله خان امیرطهماسبی از فرماندهان مٷثر در سرکوب عشایر در لرستان است که آن را هم به تیر غیب حوالت می‌کند و به تعریض می‌نویسد که رضاشاه در مراسم ختم او شرکت کرد. 🔺البته مهر قرآن و تٲمین و تیر غیب تنها برای آنانی بود که دور از دسترس بودند. درباره بقیه و حتی نزدیکان و وزیرانش نیاز به چنین مقدماتی نبود. مخبرالسلطنه نقل می‌کند پس از جلسه هیٱت دولت در حالی که رضاشاه شانه به شانه نصرت الدوله، وزیر مالیه راه می‌رفت و مشغول بگو و بخند با او و بقیه کابینه بود از پله‌های کاخ گلستان مٲموران نظمیه او را دستگیر کردند و یا سردار اسعد وزیر جنگ را هم درست پس از اسب سواری در مهمانی خصوصی رضاشاه روانه زندان نمودند و او به طعنه در این باره می‌نویسد: "راست گفته‌اند که خنده سلاطین نمودن دندان شیر است" https://t.center/kurdistanname
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily