🔴 باحال ترین دزد تهران : بچه دروازه غارم همه گنده لاتیم! / زن و بچم خوبن سلام میرسونن!
امروز در پلیس آگاهی تهران، در جریان بازداشت 115 سارق منزل و گوشیقاپ، با یکی از متهمان مواجه شدیم که خود را به عنوان "گنده لات" محله دروازه غار معرفی کرد گفتگویی طنزآلود با این فرد، تصویر جالبی از شخصیت او و واکنشهای عجیبش در برابر بازداشت به نمایش گذاشت./رکنا
این خودش یه کیس مطالعاتیه برای اثبات نظریه ابن خلدون در مورد تاثیر محیط و عوامل جغرافیایی بر شخصیت و رفتار انسان:/
💥 🔴 خمینی در روز قیامت و در محضر الهی چه پاسخی خواهد داشت؟!
🗒️ برگی از تاریخ خاطرات" ابراهیم یزدیِ" : " در سال ١٣٧١ که به ایران آمدهبودم ، به دیدن مرحوم مهندس بازرگان رفتم و صحبت از جنگ ایران و عراق شد. از ایشان پرسیدم؟ " آیا واقعاً نمیشد از وقوع این جنگ پیشگیریکرد؟! بازرگان خاطرهی تلخ و ناراحتکنندهای را در این زمینه نقلکردند که : دانستن آن برای مردم ایران و آیندگان و قضاوت ، خالی از لطف نیست: " پنج(۵) ماه قبل ازحملهی "صدّام حسین" به ایران ، چندین بار در سخنرانیها از جمله در ٣٠ فروردین ١٣۵٩ تیتر بزرگ صفحهی اوّل روزنامهی کیهان این بود: خمینی ارتش عراق را به قیام علیه صدام حسین دعوتکرد”! " در اوایل اردیبهشت ١٣۵٩ ، شورای انقلاب از من خواستند برای رسیدگی به مسئلهی مهمّی جلسهی شورا را تشکیل دهیم ، وقتی به جلسه رفتم ، دیدم آقای "دعایی" ، سفیر ایران در عراق ، نیز در جلسه حضور دارد *" گفتند دعایی گزارشی دارند ، دعایی گفت: *" در چند ماه اخیر ، هر چند روز یک بار مرا به وزارت امور خارجهی عراق احضار و با ارایهی مدارک زیادی به تلاش و کوشش خمیتی برای اخلال و ایجاد تفرقه و آشفتگی در عراق اعتراضمیکنند
*" امّا هفتهی گذشته ، "صدّام حسین" خودش مرا احضارکرد و پس از اعتراض شدید نسبت به دخالتها و تهدیدها گفت : *" دیگر این وضع برای من و مردم عراق قابل تحمّل نیست ، شما بروید تهران و به خمینی بگویید : *من اوّلین دولتی بودم که جمهوری اسلامی را تأيید و به رسمیّت شناختم
*" اگر مایلند خود من(صدّام) شخصاً به ایران میآیم تا با مذاکره اختلافات را حلکنیم *" و اگر مایل نیستند با من مذاکرهکنند ، یک هیأت عالی رتبه به ایران میفرستم و یا شما یک هیأت برای مذاکره به عراق بفرستید تا : اختلافات حل شود *" چون در صورت ادامهی این وضع ، در عراق بحران به وجود میآید و مطمئن باشید که ، ناگزیر به ایران حمله نظامی خواهمکرد *" شورای انقلاب تصمیممیگیرد که : "دعایی" به همراه مهندس بازرگان و دکتر بهشتی برای تعیین تکلیف به دیدار خمینی بروند.* *" در این دیدار ، ابتدا دعایی شرح کامل ماجرا و تهدید صدّام حسین را بیانمیکند و خمینی در پاسخ به او میگویند :* *" محلّش نگذارید! *" سپس ، مهندس بازرگان به استدلال میپردازد که : باید توجّهکرد که امروز موقعیّت ما در جهان به علّت انقلاب چندان مطلوب نیست و اگر گرفتار جنگ شویم ، همه از طرف مقابل حمایت خواهندکرد ، از این گذشته وضعیّت ارتش به علّت اعدامهای بسیاری از فرماندهان ارشد آن
" خوب نیست و به کلّی فاقد روحیّهی لازم برای جنگیدن است. *" بنابراین منطقی و واجب است از وقوع هر گونه جنگ احتمالی پیشگیریکنیم " این به نفع ملّت ماست و باید چهرهی واقعی اسلام را در منطقه به جهان نمایشدهیم تا مردم دنیا بدانند که جنگ طلب نیستیم
" خمینی محکم و صریح دوباره می گوید : گفتم که محلّش نگذارید ، ارتش عراق باید علیه صدّام حسین قیامکند " مجدّدا ، دکتر بهشتی شروع به استدلالمیکند که: خمینی تحمّل نمیکنند و از جای خود برمیخیزند و برای بار سوم میگوید : " گفتم که محلّش نگذارید 👈🏻ما انقلاب را باید صادرکنیم به هر قیمتی که باشد
*(راه قدس از کربلا میگذرد!) *" و به طرف در حرکت میکند *" دعایی که خیلی ناراحتشدهبود ، میگوید : آقا من دیگه نمیتوانم به بغداد بروم خمینی پس از درنگ و تأمل کوتاهی با پرخاشگری و عصبانیّت رویش را به طرف دعایی برگردانده ؛ میگویند:* 👈🏻وظیفه و تکلیف شرعی است👉🏻 به تو میگویم که باید بروی و نباید محلّش بگذاری
این را گفت و بدون این که منتظر پاسخ شوند ، از اتاق بیرون رفت *" در مسیر بازگشت به شورای انقلاب ، دعایی در حالی که گریهمیکرد ، میگوید : به خدا قسم او(صدام حسین) حملهخواهدکرد و هیچ کس کاری نمیتواند بکند! *" مدّتی بعد ؛ عراق به ایران حملهکرد.* *و 👈🏻اسمش را گذاشتن «جنگ تحمیلی» ! *" در صورتی که جنگ را ، ما به صدّام تحمیلکردیم و او ناچار برای حفظ نظام و حاکمیّت عراق مجبور به حمله شد
بعد از کشته و زخمیشدن نزدیک به یک میلیون ایرانی و خسارت بیش از صدها میلیارد دلار و ویرانی شهرها و شهید شدن پدران و فرزندان هر دو طرف و نوشیدن جام زهر ، خمینی گفت : “جنگ یک نعمت بود”
*👿 و این بود نتیجهی : مذهب ولایت فقیه که دو کشور همسایه را به ویرانکدهای تبدیل و اکثر مردمش را به فقر و فلاکت کشاند😨