منعطف میمانم و هولهولکی مینویسم
___________________
عاشق طرز مربیگریِ شاهین کلانتریام. آموزشهایش روی هوا نیست. آدمیزاد را خوب میشناسد، برای مریخیها درس نمیدهد.
مثلن وقتی میگوید هرگز دست از انتشار روزانه برندارید، برایش چاره هم میآورد.
اگر کس دیگری این را به من میگفت، میپرسیدم آخر مگر میشود؟ آدمیزاد است. برایش کار پیش میآید. مریض میشود، حوصلهاش را ندارد.
اما بواسطهٔ شاهین کلانتری آموختم که هرگاه ایدهای نداشتم، از بیایدگیام بنویسم. چالشهای نوشتن را سوژهٔ نوشتن کنم. یا حتا از همان لحظهای که در آنم، بنویسم.
…
حالیا سوژهٔ امشبم انعطافپذیریست. ساعتی پیش وقتی در حال خانهچلاندن (تمیزکاریِ خانه) بودم، تصمیم بر این شد به عروسی بروم. تا دست و پایم را جمع کردم و آماده شدم، یاد آمد برای «تجربانه» چیزی ننوشتم. میتوانستم ننویسم و بگویم بیخیال. اگر منِ پارسال بود حتمن چنین میکرد. ولی امسال به لطف خدا و به پشتوانهٔ آموزههایم از شاهین کلانتری چنین نمیکنم، و حتا زیر بمببارانِ دیجی هم مینویسم. هرچند که سوژهٔ نوشتنم، هولهولکی نوشتن باشد.
|کوثر محمودآبادی