مجله اجتماعی کرسی

Channel
Logo of the Telegram channel مجله اجتماعی کرسی
@korsiiiPromote
468
subscribers
مجله فرهنگی، اجتماعی و هنری "کرسی" با مطالب متنوع، اوقات شادی را برایتان آرزومند است. تماس با ادمین جهت ارسال نظرها: @misagh_mehrabi آدرس کانال: @korsiii
چندى قلم از دست ايام گريخته بود و در پهلوى گرفتۀ دفترى خفته، گفتمش: "از نيام بيرون در آى و از كرانه به ميانه و به تن سفيد صفحه بتاز، كه سينه را انقباض نشايد و انبساط بايد، كه من قدرت تو را در خلقت و رقص تو را در ميدان نبرد بسى ديده‌ام ليك امروز تو را نشسته، من الفلق الى العسق از كار افتاده مى بينم."
چون مرا شنيد، تن بجنبانيد و اين ها بر زبان رانيد: "اين سست احوالى نه از من كه از توست، آفتاب و تاب، باد و ياد جملگى موافق، ليك تو در مشايعت، ناموافق، بار خيال و آرزو را روى كاغذ پياده و خود را در صف نويسندگان عاشق جاى ده، كه خيال پردازى غايت لذت است گرچه هزار خيال بى صورت يار نيارزد".
گفتمش: "بس است اين سخن دراز، كه من جملگى نظم و نثر هستم و بى نياز از اين همه وعظ، سر من به واژگان مزين و دست و دل من به عاشقى مصمم، چون قلم بچرخانم لشكرى از عروسان زيبا بيافرينم، اما با قلم خفته كى اين توانم؟"
و چون چندى بگذشت قلم چو صبح صادق از پس شب غاسق در دستان من طلوع كرد و يكديگر را به هم كارى و همدلى، مودت و محبت باز شناختيم و نسيمى سبز از آفرينش بر صفحه سفيد و سرد زندگى به راه انداختيم.

#لی_لا

@korsiii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما مغروران عالم ...

مجلۀ اجتماعی کرسی

@korsiii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«به نام خداوند گ‍ــَردان سپهر
فروزندهٔ ماه و ناهید و مهر»
خداوند کیهان بی انتها
کزآن ذره ای نیست دنیای ما
جهان‌های پیدا و پنهان درآن
فراتر ز فهم بشر بی گمان
ازآن‌سو بشررا زدانش کمی‌ست
وزین‌سوی، هرذره‌ای عالَمی‌ست
یکی قطره باران ببین کاندرآن
جهان های بسیار باشد نهان
ستایش سزاوار پروردگار
به هرلحظه‌ باشد فزون ازشمار
بنازم به فردوسی خوش زبان
که این گونه کرده‌است اورا بیان
«خدای بلندی و پستی تویی
ندانم‌چه‌ای؟ هرچه‌هستی تویی»
بلندی، سترگیّ گیهان بوَد
که پَستی همان خـُردیِ آن بود
حکیم از خرد این دورا دیده‌است
که وصفش بدین‌گونه بگزیده‌است
تو، با چارصدبار بینی چنین
برو پیش‌تر ، هی شگفتی ببین
شگفتی تر آن است ازاین بشر
که باشد ز یک ذره ناچیزتر
چو قدرت بیابد خدایی کند
شراری به خلق خدای افکند
چو خودرا ببیند همی استوار
نداند که مرگ‌است در انتظار

محمود ناظران‌پور

+ ابیات داخل گیومه« » از
فردوسی بزرگ است.

مجلۀ اجتماعی کرسی

@korsiii
Kabootar - MusicDel.ir
Sina Parsian | موزیکدل
#کرسی_نوا

قطعۀ کبوتر
سینا پارسیان

عشق یعنی خودت بیا درد چشمهات به سرم ...

مجلۀ اجتماعی کرسی

@korsiii
Az Khoone Javanane Vatan
MohammadReza Shajarian
#کرسی_نوا

تصنیف "از خون جوانان وطن"
استاد محمدرضا شجریان


مجلۀ اجتماعی کرسی

@korsiii
هيچوقت زمين نخواهى خورد
وقتى نگاه خدا با تست...

#لیلا_محمودی

مجلۀ اجتماعی کرسی

@korsiii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلیل حالِ خوبِ هم باشیم ...

مجلۀ اجتماعی کرسی

@korsiii
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اثری هنری، دل انگیز و مفهومی، همراه یکی از سمفونی‌های مشهور جهان، پیشکش شما...

باشد در این نگرانی‌های روزمره، آرامشی هرچند کوتاه مدت برایتان به ارمغان بیاورد.

مجلۀ اجتماعی کرسی

@korsiii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شيشه كلام پر از هوا
و
غوطه ور در درياى هوس

ساحلى دور بايد
كه اين بيهوده
به گِل نشيند!

#لى_لا

مجلۀ اجتماعی کرسی

@korsiii
Afsaneh-@KORONMUSIC
Aminollah Rashidi
#کرسی_نوا

قطعه افسانه

شیدای زمانم
رسوای جهانم
بی دلبر و بی دل
بی نام و نشانم


آهنگساز و خواننده : امین الله رشیدی
شعر : تورج نگهبان

روحش شاد.

Ref:  @koronmusic
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قطعه "یاوران مسم"

آهنگسازی استاد کیخسرو پورناظری
اجرا گروه دف نوازان اهورا

مجله اجتماعی کرسی

@korsiii
✍️ محمود ناظران پور

به مناسبت سالگشت پرواز روان پاک استاد شجریان، چند سطری از خاطراتم را بخوانید و می دانم برای تان تازگی دارد و کمتر کسی شنیده‌ است:
من، با شجریان یک ماه تفاوت سنی داریم، او یک ماه از من جوان‌تر بود، صدای او را از ده سالگیم به‌خاطر دارم، منزل ما در کوچهٔ سلام پایین خیابان مشهد بود، آن طرف خیابان، عسکریهٔ مرحوم عابدزاده را تازه ساخته بودند، و بر فراز آن، چوب بست بلند برپا و چهار یا شش بلند گوی بزرگ بر فراز آن قرار داشت، آن زمان ضبط صدا نبود، برنامه های ماه رمضان می‌باید زنده اجرا می‌شد، ما در پشت بام با پدر و مادرم می خوابیدیم و با مناجات مولا علی که با صدای نازک این پسرک اجرا می‌شد، برای سحری خوردن بیدار می شدیم. وقتی با آن نوای دل انگیز در دستگاه موسیقی ایرانی می خواند: «اللّٰهُمّ اِنـّی اسألُک الأمان... یومَ لا ینفعُ مالٌ و لا بَنون، اِلّا مَن اَتـَی اللّٰهَ بقـَلبٍ سَلیم»... صدای صاف و بی خش او در سکوت شب تا فرسنگها می رفت و هر که می‌شنید از خود بی‌خود می‌شد.
پدرم می گفت این پسر صدایش از سرش هست و تا پیرمرد هم که بشود صدایش رسا خواهد بود، صدایی که از سینه باشد ماندگار نیست. محمدرضا، برنامه های مهدیه پشت باغ نادری را نیز به همین گونه اداره می‌کرد، یکی دو تا از پسران همسن نیز او را نوبتی یاری می رساندند. من و همسالان خیلی سعی می‌ کردیم از او تقلید کنیم. عابدزاده منزلش وصل به همان مهدیه بود که خودش با پول مردم ۱۴ بنا را به مرور ساخت، نخستین آن مهدیه بود، او متصل به مهدیه کارگاه آینه سازی داشت که از همان محل گذران زندگی می‌کرد. پیشه ور بود ولی قدری درس حوزوی خواند و شده بود یک منبریِ موفق، منبر را نیز این‌گونه شروع می کرد: «قالَ الحکیم، فی مُحکمِ کتابِ الکریم» و بعد آیه ای از قرآن متناسب با بحث آن منبر... به هر روی، من حدود یک سالی شاگردی آینه سازی را آنجا کردم، بیشتر، آینه های گِرد متصل به هم که یکی آینه و دیگری درِب‌ آن بود، و با پرسهای سنگین کلمهٔ عابدزاده را روی درب آینه برجسته کاری می‌‌کردیم. یک برند بود و بیشتر مردم به‌ویژه روستائیان حتی چوپانان در جیب داشتند.
چند سالی گذشت، من در عسکریه جامع المقدمات می خواندم، مادرم می‌خواست من آخوند بشوم. روزی همکلاسی هایم برایم تعریف کردند که محمدرضا را برده اند در رادیو مشهد و در آنجا به مناسبت تولد یکی از ائمه مدیحه خوانده. عابد زاده به شدت بر آشفت و با او به هم زد. از آن پس محمدرضا به تهران رفت و با نام سیاوش به کار موسیقی و آواز اصیل ایرانی روی آورد، این تعصب عابدزاده موجب شد که راه اعتلای موسیقی و آواز ایران به روی محمدرضا باز شود..
نام و یادش ماندگار.

مجله اجتماعی کرسی
@korsiii
پدرم می گفت این پسر صدایش از سرش هست و تا پیرمرد هم که بشود صدایش رسا خواهدبود، صدایی که از سینه باشد ماندگار نیست....
روزی همکلاسی هایم برایم تعریف کردند که محمدرضا را برده اند در رادیو مشهد و در آنجا به مناسبت تولد یکی از ائمه مدیحه خوانده ...

متن کامل در پست بعدی 👇
@Korsiii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پدرم را خدا بیامرزد ...
کارگر بود ...
اهل معدن بود ...

مجلۀ اجتماعی کرسی

@korsiii
اینان که خسته اند👆
یاران همدمند که ازفرط خستگی
برپای هم گذاشته سر، آرمیده‌اند
از کارگاه معدنِ بی هیچ روزنند؟
در بارگاه وانتِ اِستاده درکنار
یاد آور شریف ترین قشر میهنند
آنان که ژرف صخره ستیزان معدنند
زحمتکشان و رنجبران کهن‌دیار
کمتر کسی که دیده و دانندشان به‌ کـَس
در ژرفنای تیره و تاریک معدنی
در وادی طبس
آوار شد بر آنان، کوهی زسنگ وخاک
نان آوران خسته در آن قیرگون مغاک
در خانه ای محقر، نوباوگان و یار
هر روزه بی قرار، نشسته در انتظار
چشمان شان به در، پیِ پایان وقتِ‌کار
کز در پدر درآید مغرور و سربلند
با چهرهٔ سیاه ولی قلب پر امید
چون روی مه سپید با سینه ای ستبر
با دست پر برای عزیزان، امیدوار
ای وای وای وای
زیرا پدر نیامد، شد دیرگاه و باز نیامد
از دست رفت با همه یاران درین غبار
بس بی پناه اهل و عیالند داغدار
آُف برتو روزگار
شد گورگاه آنان
گودال ژرف و تنگ
کانِ ذغال سنگ
تا باز روز دیگر و سال و مَهی دگر
کاوند پول و ثروت این مُلک، بی‌درنگ
آنان‌ که‌ هر کجای وطن،
هِشته‌اند، چنگ
در قصرهای خود به‌خوشی آرمیده‌اند
فرزند و یارشان غم و حسرت ندیده‌اند

شعر از: #محمود_ناظران_پور
تصویر از: ح. برهمت

@korsiii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آماده‌ای با هم بخونیم؟ ...

بخونیم ولی فقط با خوندن درست نمی شه، به عمل کار برآید به سخن‌دانی نیست ...

@korsiii

منبع: صفحه اینستاگرام santoor.note
Forwarded from خلوت نشینی (Misagh Mehrabi)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آهنگ زیبای ابراهیم تاتلیس خواننده مشهور ترک ...
یا محمد به فریاد برس ...
یا علی به فریاد برس ...

بیچاره انسان‌ها که اسیر نفس شده‌اند ..


پ.ن: خواستن زبانی، اگر از سر درد و استیصال باشد، اثر خود را می گذارد. هر چند نباید منفعل بود و باید قدمی برای اصلاح و تهذیب خود و جامعه برداشت.

@khalvat_neshini
Forwarded from خلوت نشینی (Misagh Mehrabi)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چقدر سخت است عشقی که منجر به وصال و "رسیدن" نشود ... چه سرنوشت غم انگیزی ...
به قول معروف: خدا نصیب گرگ بیابون هم نکند!

@khalvat_neshini
ميزگرد

خودكارى باز نشسته روى دفترى پر از رازهاى خط خطى، يك جامدادى زرشكى شامل خاطرات رو به پايان و حبه قندى مضر كه به ليوان نيمى پر نيمى خالى از چاى التماس مى كند،
آنطرف تر، زياد دور نشو! كنار دلشكستگى ها، خط شكسته اى دلدارى مى دهد: "زندگى هر چند آن جشنى كه مى بايد نبود ... حال كه مهمان اين دنيا شدى زيبا برقص.."
و باز صداى تيك تاك ساعت و دست و پايى كه سعى مى كنند ازش عقب نيافتند و  عقب مى افتند: جنس صدات رو دوست دارم ولى گاهى وقت ها كمى بايست نفسى بگير بعد بتاز، خستگى من به دَرك خستگى پاهاى عقربه ها برات مهم نيس؟! " ( من به ساعت داروغه مى گويم) و از اين همه بى تفاوتى اش لجم مى گيرد اما چه كنم  كه حال، حكومت در دست زمان است،
فكر مى كنم باران ديشب مرا شسته امروز "تو"ام ، نه!... زنى در من قدم مى زند را با نزار قبانى مى‌خوانم ولى الان نه! كتاب ها روى ميز مست روى هم افتاده اند بعضى هاشان به غروب مى روند و برخى به طلوع،
نگاهى خيره به كلمات و جملات درهم : " دريغ از يك جمله سرپا كه بسازد روز مرا" اين را هم من زير لب مى گويم، نمى دانم چه م شده نه ميزم ترتيب مى گيرد نه نوشته هايم تركيب، عجول تر از بادم اما نمى دانم اين همه عقب ماندن از چيست؟! بگذريم...
از احوال ميز من خواسته بودى اين بود احوالش،  راستى عينك ام هم سلام مى رساند يك بند مى خواهد كه آويزانم شود، كور خوانده،
اين از حكايت ميز  تحريرم تا حكايت ميز شام خدا يار و نگهدارتان..

#لى_لا

مجله اجتماعی کرسی
@korsiii
داستان کوتاه میزگرد

@korsiii
Telegram Center
Telegram Center
Channel