🔴 عروسی خون در زير آوار
🔹 مشاهدات مددکاران اورژانس اجتماعی از
#معدن_زمستان_یورت🔻ميگويد ١٠ كارگر در عمق ١٥٠٠ متري كار ميكردند و بعد از انفجار، ٢٠ كارگر از بيرون
معدن هجوم ميبرند براي كمك و چون ماسك نداشتند، از خفگي و مسموميت تنفسي فوت كردند. از عمق ٥٠٠ متري تونل رد شدند و درجا فوت كردند.
🔻ميگويد خانوادهها، هيچ مسوولي را به خانه شان راه ندادند.
🔻«مياومدن و بدون هيچ حرفي مينشستن. بچههاي شيرخواره شون رو ميگذاشتن كنار دست ما. اكثر معدنچيهايي كه كشته شدن جوون بودن. ٧٠ درصدشون جوون بودن. اكثرشون يكي يا دو تا بچه خيلي خيلي كوچك داشتن. بعضيهاشون تازه ازدواج كرده بودن. بعضيهاشون ميخواستن ازدواج كنن و حتي كارت عروسيشون رو پخش كرده بودن. ٧ زن، باردار بودن و بعضي از معدنچيها بدون اينكه تولد اولين بچه شون رو ببينن كشته شدن.»
🔻ميگويد ارث باقي مانده براي تمام خانوادهها، كولهباري از قرض و فقر بود.
« اونا انقدر فقير بودن كه حتي نون رو نسيه يا نصفه ميگرفتن. كارگرهايي كه زنده مونده بودن ميگفتن دوستامون هميشه از اين
معدن ميترسيدن و هميشه ميگفتن ما ميدونيم اينجا ناامنه ولي شكم زن و بچهمون رو چكار كنيم ؟ مجبوريم بريم. هر كسي وارد خونه معدنچيها ميشد، امكان نداشت با ديدن اون شرايط به گريه نيفته. عمق فاجعه اين بود. خانوادههايي كه خيلي فقير بودن. بچههايي كه خيلي كوچك بودن. زنهايي كه خيلي جوون بودن.»
🔻« بعضي از كارگرا كه براي كمك رفته بودن داخل
معدن، به دليل كمبود اكسيژن يا تراكم گاز مونواكسيدكربن و متان بيهوش شده بودن. ميگفتن ما تا نصف روز متوجه نشديم كجا هستيم و اون مدت رو يادمون نمياد و نميدونيم چه اتفاقي افتاده. وقتي توي بيمارستان به هوش اومدن، فقط گريه ميكردن و ميپرسيدن رفيقشون چي شد، برادرشون چي شد. همه شون وقتي از بيمارستان مرخص شدن، بلافاصله برگشتن
معدن تا كمك كنن و رفقاشون رو بيرون بيارن. همه شون رفتن كنار
معدن، چادر زدن و يك هفته همونجا خوابيدن و شبانهروزي كمك كردن.»
🔻« ميگفتن
معدن زغال، هر ٢٠٠ متر بايد يك هواكش داشته باشه ولي چرا اين
معدن فقط و فقط يك راه ورود داره؟ ميگفتن اينا حتي از حداقلها هم بينصيب بودن. اونا هم از ديدن شرايط شغلي همكاراشون دچار آسيب رواني شده بودن چون ميديدن كه اينا چطور به خاطر اجبار و بدبختي و فقر، ناچار شدن توي اين شرايط كار كنن.»
🔻«در يكي از روستاها، معدنكار ٤ روز بود داماد شده بود و به اصرار پدر خانمش رفته بود
معدن. شغل
معدن رو دوست نداشت و بارها گفته بود من برم
معدن ميميرم. مادرش ميگفت ما به دليل فقر بچهمونو فرستاديم
معدن چون اينجا شغل ديگهاي نبود. ميدونستيم رفتنش با خودشه ولي برگشتش با خداست.»
🔻از پيرمردي ميگويد كه دو پسر و دامادش زير آوار
معدن مانده بودند و روبهروي
معدن ايستاده بود و مبهوت، فقط در جواب مددكار يك جمله را بارها و بارها تكرار كرد: «من جواب بچههاي اينا رو چي بدم؟»
🔻از كارگراني ميگويد كه بر اثر موج انفجار دچار شوك شده بودند. صبح ١٣ ارديبهشت ١٣٩٦، از جمع ٥٠٠ كارگر
معدن زمستان يورت، ٤٠ كارگر پيمانكاري نوبت صبح، كارت ساعت زدند، ٤٣ نفر زير آوار ماندند و سوختند و خفه شدند و ٨٣ نفر، مصدوم شدند.
🔻«بعضيشون بر اثر شوك دچار گرگرفتگي بودن و بعضيشون، دچار التهاب. بعضيشون زبونشون بند اومده بود و بعضيشون حتي دچار لكنت زبان شده بودن. بعضيشون در حال صحبت كردن به گريه ميافتادن و نميتونستن حرفشون رو ادامه بدن. بعضي شون حتي قادر به گريه نبودن. اينا خيلي خوب ميدونستن دوستاشون كه توي
معدن بودن، چطور مردن. ما براي اينا هيچ كاري از دستمون بر نمياومد.»
🔻« وقتي
معدن منفجر ميشه، ١٣ نفر در فاصله ٨٠٠ متري تونل، پشت يك تخته سنگ گير ميافتن. با كلاه ايمني شون تلاش ميكنن مسير رو باز كنن، مثل يك لودر. انقدر با كلاه، زمين و سنگ رو كنده بودن كه كلاه ايمنيشون از وسط نصف شده بود. وقتي به اون تخته سنگ ميرسن، ديگه دست از تلاش برميدارن. ٧ نفرشون ميان پشت اين تخته سنگ ميشينن و دستاي همديگه رو ميگيرن. معدنچيها جسد اينا رو در همين وضعيت پيدا كردن. اينا دقيقه دقيقه نزديك شدن لحظه مرگشون رو زنده و شاهد بودن. اون لحظه به اينا چي گذشت؟ چي به هم ميگفتن؟ چه دعايي ميكردن؟»
🔻«تنها سرمايه اين خانوادهها اين بود كه اون شوهر، اون برادر، اون پدر، اون سرپرست خانواده، شب برميگرده خونه. الان ديگه برگشت به خونهاي نيست، و چي جاشو گرفته؟ فقدان. وقتي قرار شد ديه بدن، خيلي هاشون گفتن ما اين پولو نياز نداريم، پولتونو ببرين، مردمون رو، پدر بچه هامونو برگردونين.»
@khamahangy