🎈🎈🎈🎈🎈🌿🌸🌿🌸🌿🌸#اضطراب_جداییقسمت
1⃣:
💠 «پدر و مادر «هستی» هر دو کارمند بودند و از صبح تا بعدازظهر نمی توانستند در کنار او باشند و مجبور بودند او را به مهد کودک ببرند
اما از دو سال پیش که تصمیم به این کار گرفته بودند چندان موفق نبودند
چون او هر روز صبح گریه می کرد و نمی خواست به مهد برود.
وقتی هم می رفت چندان در فعالیت های مهد کودک مشارکت نمی کرد.
💠 این درحالی بود که مربیان مهد معتقد بودند او بچه باهوشی است و اگر بخواهد بهتر از خیلی بچه های دیگر عمل می کند.
هستی تا سه سالگی پیش مادربزرگش بزرگ شده بود و به قول پدر، مادربزرگ او را خیلی لوس کرده بود
چرا که همه خواسته های او را برآورده می کرد.
🔺مادر و پدر هستی خیلی نگران بودند
چون حتی در یک کلاس نقاشی که عصرها همراه مادر می رفت
فقط در صورتی حاضر بود سر کلاس بنشیند که مادر هم با او سر کلاس برود.»
💠هستی نمونه ای از کودکانی است که با
اضطراب شدیدی در جدا شدن از اطرافیان نزدیک خود روبرو هستند.
واقعیت آن است که
جدایی از کسانی که به آنها احساسی داریم
برای هر کس و در هر سنی که باشد تجربه آسانی نیست.
همه ما کم و بیش و در هر سنی که باشد تجربه آسانی نیست. همه ما کم و بیش در طول زندگی تجاربی از این دست داشته ایم؛
تجاربی گه گاه سخت و دردناک و البته شاید در عین حال متحول کننده
اما تصویر آشنایی برای بسیاری از ما حداقل تا سال های نه چندان دور،
اشک ها و لبخندهای کودکان در آغاز مدرسه بوده است.
@kodaknojavan 🌹