غروب بتها
#هانیه_قدمگاهی: کتاب «غروب بتها» یکی از آخرین کتابهای «نیچه» پیش از شروع دورهی مجنونی و دیوانه شدن اوست. وی این کتاب را در هنگام بهسربردن در تعطیلات تابستانی و در هفت تا هشت روز طوفانی نوشت و بنا به گفتهی خود او «پرمایهتر از آن، بر پای خویش ایستادهتر از آن، زیر و زبر کنندهتر از آن و شریرتر از آن کتابی نیست.»
همانطور که از عنوان پیداست در این کتاب نیچه با تیزترین لحن و با کوبندهترین انتقادات به فیلسوفانی از قبیل کانت و شوپنهاور میپردازد و حتی فصلی را به انتقاد از سقراط و تفکر او اختصاص میدهد. در ادامه وی نگاهی انتقادی به آیین مسیحیت و باورهای آن دارد. در بخشهای انتهایی کتاب، نیچه در فصل «آنچه من وامدار باستانیانام» به تاثیر یونیانیان باستان بر تفکر خود پرداخته و در تحسین زبان یونانی میگوید: «در برخی زبانها حتی نمیتوان آرزوی کاری را کرد که در این زبان کردهاند.»
در ادامه جملهای از فصل اول کتاب را میخوانیم:
شادمانی چه کم مایه میخواهد! نوای یک نیانبان و بس. ــ بیموسیقی زندگی که زندگی نبود! آلمانیها گمان میکنند که خدا هم آواز میخواند.
#فردریش_نیچه #داریوش_آشوری #نشر_آگه