#بهترین_کتاب_1400📗 #کتابخانه_نیمهشب/
#مت_هیگ✅ انتخاب:
#امیرحسین_حکیمالهیکتابخانه نیمهشب به نویسندگی مت هیگ، بهترین کتابی بود که در سال هزار و چهارصد خواندم. این کتاب با گفتوگوی نورا و خانم اِلم شروع میشه. خانم اِلم درمورد آینده نورا میپرسه و در هنگام بحث ناگهان تلفن زنگ میخوره و عضلات صورت خانم الم در هنگام جواب دادن به تلفن شلوول میشود...
حدس زدن اینکه بعد از فصل اول کتاب چه پیش میآید سخت است و من هم راجع به آن حرف نمیزنم ولی حتما طبق عنوان کتاب متوجه شدید که جایی از داستان در نیمهشب کتابخانهای وجود دارد که...
◀️بخشی از کتاب:
نورا گفت: «اما نمیخوام اینطوری باشم. نمیخوام مثل هوگو باشم. نمیخوام تا ابد بین زندگیهای مختلف جابهجا بشم.»
«خیلی خب. پس باید بهدقت حرفهام رو گوش کنی. میخوای نصیحتت کنم با نه؟»
«خب ، معلومه که میخوام. البته به نظرم دیگه دیر شده، ولی آره، خانم الم. ممنون میشم اگه در اینباره نصیحتم کنین.»
«خیلی خب. به نظر من به جایی رسیدهی که دیگه بهخاطر درختهای زیاد اطرافت، جنگل رو نمیبینی.»
«نمیفهمم منظورتون چیه.»
«حق با توئه که این زندگیها رو مثل پیانویی میبینی که پشتش نشستهی و آهنگهایی رو میزنی که اصلا شباهتی به خودت ندارن. داری خودت رو فراموش میکنی. با تبدیل شدن به همه، کمکم هویتت رو از دست میدی. داری زندگی اصلیت رو فراموش میکنی. فراموش میکنی که چی برات مفید بود و چی نه. حسرتهات رو فراموش میکنی.»
«حسرتهام رو زندگی کردم.»
«نه.همهشون رو نه.»
«خب اون کوچیکهاش رو دیگه نه، زندگی نکردم.»
«باید دوباره کتاب حسرتهات رو بخونی.»...
مترجم:
#محمدصالح_نورانیزاده،
#نشر_کولهپشتیwww.klidar.irا
📗📙📘ا
یک معرفی از بهترین کتابی که امسال خواندهاید برای ما بفرستید و در قرعهکشی
#کلبهکتابکلیدر شرکت کنید و
#کتاب هدیه بگیرید.
🔻ارسال مطلب:
دایرکت اینستاگرام:
instaklidar
تلگرام:
t.center/klidarbookواتساپ: 09157070380