#کتاب_امروز📕زندگی، جنگ و دیگر هیچ
بعد از کتاب "اگر خورشید بمیرد" این دومین کتاب مورد علاقه من از فالاچیه.
به طور مختصر، این کتاب، گزارشی از جنگ ویتنامه. اما به طور مشروح، مشاهدات فالاچی از زندگی و جنگ. نویسنده به عنوان خبرنگار به منطقه جنگی رفته و مثل هر آدم دیگهای دلش میخواد زنده بمونه، حق با هرکسی که میخواد باشه.
مشاهدهی جنگ، نه از بیرون و اتاق امن، بلکه از دل وحشت، بیرحمی و خون، مو به تن آدم سیخ میکنه!
اینکه آدمها چطور به خودشون اجازه میدن برای هدفی که فکر میکنن درست یا مقدسه، جان انسانهای دیگه رو بگیرن. و فقط به گرفتن سادهی جانها ختم نشه، بلکه هر فاجعهای که به ذهن آدم خطور نمیکنه رو هم رقم بزنه.
البته وقتی کتاب با طرح جلد جدید به دستمون رسید ناامید شدم. شخصا طرح قبلی رو بیشتر میپسندیدم و به نظرم عمق مطلب رو بهتر ادا میکرد.
طرح جلد قبلی، عکسی بود که در دنیا سر و صدای زیادی به پا کرد. وقتی که سایگون در آشوب و هرج و مرج و جنگهای خیابانی به سر میبرد و هر روز افراد بیشماری از نظامی و غیرنظامی کشته میشدن، "ژنرال لون" اسلحهی خودش رو به سمت"وان لم" چریکی که اسیر شده و دستان او بسته بود هدف گرفته است. عکاس میگوید: من تصور کردم که او فقط قصد ترساندن مرد را دارد و عکس گرفتم."
تنها ثانیهای پیش از بیرحمی تمام عیار، که قطعا آخرین آن نیز نبوده و نخواهد بود.
◀️#چند_سطر_کتاب پولور سبز زیاد به دردم نخورد، از دور، رنگ اونیفرم ها را دارد. ویت کنگ منتظر شد تا در تیررسش قرار گیرم و بعد شلیک کرد، یک گلوله از بالای سرم رد شد و یکی به آستینم خورد. خودم را روی زمین انداختم درحالی که کسی با فریادی عصبانی میگفت: «شما فکر میکنید کجا هستید، در پارک شهر؟» و بعد رگبار تیر شروع شد.
افراد نیروی دریایی تعدادشان زیاد بود، درحالی که ویت کنگ یک نفر بود. او حالا با شکم روی زمین افتاده و رودی از خون از دماغش جاری است. پاهای برهنهی او از پاچهی شلوار سیاهش دیده میشود. نسیم آرامی موهای نرمش را پریشان میکند. وداع برادر، امشب باید یکی از ما دو نفر میمرد. من یا تو. قرعه به نام تو اصابت کرد و اگر من هم میمردم، باز بی عدالتی بود. ولی چرا تو؟
ص280
🔸زندگی، جنگ و دیگر هیچ/
#اوریانا_فالاچی/
#لیلی_گلستانhttp://www.klidar.irhttp://t.center/klidarnewshttp://instagram.com/instaklidar