🚩💢 اوکراین در مرداب دلمردگیروسیه با پروپاگاندای «اوکراین لانهی نازیهاست.» تجاوزگری امپریالیستی خود را بر علیه اوکراین شروع کرد.
اما،
#نازیسم در مرداب بحرانها، چیرگی افراطی تفکر، به خیزش آمدن خودبیگانگی تودهای، احزاب و حکومتهای فاشیسم است. اما مثل هر کشوری از جمله اوکراین هم دارای گروههای نئونازی است، چه بسا ایران بیشتر! (وقتیکه ورزشگاه آزادی به بازیکنان تیم ملی آلمان و بایرنمونیخ سلام نازی دهند!) اما نئونازیها در کشوری که رئیسجمهور و الیگارشهای حامی او همگی یهودی باشند، این ادعا جز عوامفریبی بیش نیست. اگر واقعا دلیل موجهی برای جنگ بود، میبایست تمام اروپا شخم میخورد.
لیکن فاشیسم محدود به نخستین نازیها و نئونازیهای امروز نیست، چرا که پوتین خود یکی از بزرگترین رهبران فاشیسم بینالمللی است. وقایع امروز اوکراین، یادآور اشغال بوداپست در نوامبر ۱۹۵۶ توسط قوای شورویست که به سرکوب قیام مردمی مجارستان انجامید، و یادآور اشغال پراگ در اگوست ۱۹۶۸ که به سقوط و پایان «بهار پراگ» سرانجام یافت.
★ آنچه روسیه برای امروز اوکراین و دیگر کشورهای اقمار شرق سابق میخواهد، وضعیتی است که دیگر چنگ زدن به هیچ ایده و ایدئولوژی مدرنی نظیر دموکراسی بورژوایی، لیبرالیسم و... امیدی باقی نگذارد. همهچیز باید به مفهوم «کیچ» تبدیل شود. یعنی فرو بردن ملتها در مردابی از یأس و نومیدی. اگرچه خود روسیه هم به قلمروی فلاکت بدل خواهد شد، اما قصد دارد همین سرنوشت را به اوکراین نیز تحمیل نماید.
روسیه میداند که اوکراین به آسانی تصرف نخواهد شد، پس باید ویران شود. دههها ارزشهای آفریده شدهی نیروی کار مردمان «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیسم دولتی» که به انواع بمبهای تخریبی موجودیت یافته بود، کفایت آنرا میکند. پوتین میداند که اگر دولت اوکراین سقوط کند، در شرایط بیدولتی با همان چیزی روبهرو خواهد شد که هشدارش را به دیگران میداد: نئونازیها. گروههای شبهنظامی نئونازی که اکنون در انقیاد قانون و محدود ذیل قدرت نیروهای مسلح دولتی عمل میکنند، آنگاه بهعنوان نیروهای مقاومت زیرزمینی و پارتیزانی بیمحدودیت و بیتوجه به هر امر قانونی و اخلاقی به کشتار سربازان روس و عوامل داخلی آنها خواهند پرداخت؛ در حالیکه بهعنوان قهرمانی توسط ملتشان ستایش میشوند.
★ اما نقشهی روسیه چیست؟ تسلیم کردن دولت اوکراین به پذیرفتن شروط مذاکره، برای جلوگیری از نابودی کامل اوکراین و سقوط کامل دولت. سپس؟
دولت غربگرا جایش را به دولت روسگرا بدهد؟ نه؛ هیچ تضمین عملی وجود ندارد و کافی هم نیست. دولت اوکراین بپذیرد که عضو ناتو و اتحادیه اروپا نخواهد شد؟ اما؛ غرب هم فهمیده که عضویت اوکراین در ناتو هزینهی سیاسی دارد و عضویت کشوری ویران و فقیرشده در اتحادیه اروپا با میلیونها پناهنده، جز میلیاردها یورو ضرر مالی ندارد. پس چه؟
اوکراین هم باید به قلمرو فلاکت بپیوندد. اما این به معنی عضوی از اقمار روسیه بودن نیست، بلکه از امکان پیوستن به اقمار اروپا ساقط شود و مردم نیز از عدم پذیرش ناتو بهعنوان عضوی که به نفع آنها مداخلهی نظامی نکرد، مأیوس شوند. همینطور مردم آنها از برنامههای توسعه بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول که به رشد الیگارشی فاسد انجامید، نومید گردند. مردمش از دموکراسی که رهبرانش همه فاسد از آب درآمدند و در نهایت جایشان را به یک
کمدین داد و نه افسر امنیتی KGB دل بکَنند.
اوکراین بایستی درسی برای دیگر کشورهای کوچکتر سابق اقمار شرق باشد که به اروپا گرایش دارند. باید از همهجا و همهچیز جهان مدرن و غربی بریده و در نومیدی به مستبدین الیگارش بلوک شرقی تسلیم باشند. اوکراین و تمام اروپای شرقی قرار است «مرداب خستگی» و «شهر فنا» باشند. این برنامهی درازمدت پوتین است که تاریخ پیشرفت را وارونه سازد و آنان را به انحطاط بازگرداند.
★
اما چپ ضدغرب (
ضدامپریالیست)
گرفتار دوکساهای بسیاری است. «هدف وسیله را توجیه میکند»، اما مگر بدون وسیله میتوان به هدف نایل شد؟!
دعوت ولودیمر زیلنسکی رئیس دولت بورژوازی اوکراین از کنسرنها و بنگاههای مالی به هدف دریافت امکانات در برابر تجاوزگری روسیه برای «چپ»، غیرقابل درک است چرا که بهمثابه پرسشی از خود، هرگز در میانهی راه برای خاطر نقد دوکساهای تثبیت شده درنگ نمیکند. زیرا اساسا کاری در دست بردن به ریشهی امر واقع ندارد، تا مگر دچار عارضی شوند. هر چیزی در برابر
ناتو رنگ میبازد، بنابراین هرگونه پرسشی معنی خود را بهزودی از دست خواهد داد.
خروج اوکراین از بحران تجاوز در دو وجهی روسیه-غرب تنها به دو شرط ممکن خواهد بود: نخست، حمایتهای همهجانبهی فرادولتی خلاقانه و موثرِ جهانی، و دوم، نقد رادیکالِ خود این امکان به منظور اجتناب از تقلیل آن به واکنشی ارتجاعی و سرمایهدارانه.
ادامه ⇩ ⇩
♦️