📚🚨 سیاست:
دیالکتیکی بیانگریز🎤🖌 سخنرانی:
#آلن_بدیوترجمهی:
مهدی فیضی۱۰ اوت ۲۰۲۱
★ فکر میکنم که امروز، پس از قرن گذشته، بتوانیم [؟] از یک سیاستِ انقلابیِ کلاسیک سخن بگوییم. و تز من این است که ما فراسوی آن سیاستِ انقلابیِ کلاسیک هستیم. به اعتقادِ من مهمترین مشخصهی آن سیاست، همان چیزی است که من دیالکتیکِ بیانگر مینامم. بیشک، همانطور که اسلاوی ژیژک پیش از ظهر گفت، پیکارِ سیاسی و قیام، انقلاب و مانند آن، در تصور کلاسیک نیز معلولهای ساختاری نیستند: آنها لحظه هستند، و ما باید لحظه را دریابیم، شرایطمان را نام ببخشیم، و از این قبیل. اما سرانجام، لحظه، پیکارِ سیاسی، تضادهای اجتماعی را بیان میکند و تمرکز میدهد و به همین دلیل است که خیزش میتواند منحصراً تکین و عام باشد: منحصراً تکین، چرا که لحظه است، لحظهی محض، و عام است، زیرا عاقبت این لحظه، عمومیتِ تضادهای بنیادین را بیان میکند.
★ میدانید که مارکس بشریت را در جنبشِ رهایی حقیقیاش «بشریت نوعی» مینامید؛ و «پرولتاریا»، نامِ «پرولتاریا»، نامِ امکانپذیریِ بشریتِ نوعی در یک شکلِ ایجابی است. در اندیشهی مارکس، «نوعی» صیرورتِ کلیتِ بشریت را نام میدهد، و نقش تاریخی پرولتاریا آزادکردنِ شکلِ نوعی آدمی است. پس در اندیشهی مارکس حقیقتِ سیاسی در جانبِ عامبودگی است و نه در جانبِ خاصبودگی. مسئلهی این حقیقت میل، ابداع و خلاقیت است و نه قانون، ضرورت و حفاظت. پس، کوهن ـ همانند مارکس ـ به ما میگوید که عامبودگیِ محضِ چندینگی، عامبودگیِ محضِ مجموعهها، نه در جانب تعریف صحیح، توصیف خالص، بلکه در جانب نابرساختنیبودن است. حقیقتِ مجموعهها نوعی است.
★ و در واقع، وقتی که جهان گیج و کُند و راکد است، چنانکه امروز هست، ناگزیر باید باور نهاییمان را با یک رویای باشکوه تقویت کنیم. مسئلهی جوانان شهرها، در پاریس و [جاهای دیگر]، فقدان رویا بود. این هرگز معضلی اجتماعی نیست، بلکه فقدان رویای بزرگ برای داشتن باور واقعی است. پس ایمان نهایی به حقایق نوعی، امکان نهایی بهمنظور تقابل خواست نوعی با امیال بهنجار، این نوع از امکان و ایمان نهایی به این نوع از امکان، به حقایق نوعی، باید رویای جدید ما باشد. و چهبسا سختی کار این باشد که باید رویای بزرگی را بدون نام خاص بیابیم. این اعتقاد من است، من نمیتوانم این نکته را بهدقت اثبات کنم. مسئلهی رهبری و مانند آن: چهبسا مجبور شویم رویایی را بیابیم که رویای بزرگ این لحظه نیست، لحظهی تاریخی تودهها ذیل یک نام خاص، و امکان برخورد با طبقهها ذیل نام خاص. و این امکان، نه نام خاص که خود رویاست، اما در قرن گذشته همهی گرایشهای رویاگونهی بزرگ در میدان سیاست با نامهای خاص همراه بودهاند. فکر میکنم امروز مسئله سرزنشکردن رویا نیست ـ زیرا بدون رویای بزرگْ ایمانِ نهایی و سیاستِ بزرگ نخواهیم داشت ـ بل چهبسا داشتنِ رویایی بدون نامهای خاص باشد. پس گرایش دیگری، میان تودهها، طبقهها، احزاب و نظایر آن را خواهیم داشت. پس ترکیب دیگری از میدان سیاست را خواهیم داشت: زیرا یک رویای بزرگ همواره چیزی نظیر نام یک ترکیب تازه، از میدان سیاست است. و رؤیای بزرگ کمونیسم، سرانجام، رؤیای بزرگی که از میان تضاد طبقاتی تودهها به نامهای خاص میرسد، یک ترکیب است، یک ترکیب فضایی میدان سیاست، ترکیبِ انقلابیِ کلاسیکِ میدانِ سیاست است. و ما نیز باید یک رویای تازه بیابیم، ایمان نهاییمان را به امکانِ محلّیِ یافتنِ چیزی نوعی بیابیم.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2qe
#آلن_بدیو #مهدی_فیضی
#مارکس #هستیشناسی_اجتماعی #پرولتاریا #دیالکتیک@naghd
https://t.center/kkfsf