View in Telegram
Khorramdellll | مهدی خرم‌دل
یک هنرمند، گزینه مشترک پیشنهادی نهادهای صنفی به پزشکیان برای وزارت فرهنگ بنابر اطلاع من، نهادهای صنفی سینما در نامه‌ای مشترکاً محمدمهدی عسگرپور کارگردان و تهیه کننده سینما که اکنون رئیس هیات مدیره خانه سینما و مدیرعامل خانه هنرمندان است را به عنوان گزینه‌شان…
میرکریمی، عسگرپور، پورمحمدی خیرالموجودین از حقیر درباره گزینه مطلوب برای وزارت فرهنگ پرسیده شد و من به ترتیب رضا میرکریمی، محمدمهدی عسگرپور و علی اصغر پورمحمدی را نام بردم. اعتقاد دارم به ترتیب خیرالموجودین برای اداره وزارت فرهنگ کشور هستند. من ذاتاً هیچ امتیازی از هیچ شخصی در این سال‌ها نگرفتم و با توجه به سبک کاری‌ام که استغنای کافی داشته‌ام تا همه تجهیزات و منابع مالی فعالیت‌هایم را خودم تامین کنم، تفاوتی نمی‌کند چه کسی وزیر شود؛ چه وحید جلیلی، چه مصطفی تاج زاده اما برای اغلب اهالی فرهنگ به ویژه اهالی هنر فرق می‌کند. قریب به اتفاق مدیران سینمایی و بازیگران موثر حوزه فرهنگ در این سال‌ها از من دعوت کردند و با آنها نشست‌هایی داشتم. معتقدم علت اصلی ناکامی‌شان عدم آشنایی با هنرمندان به ویژه اهالی سینما -به عنوان مهم ترین، موثرترین و چالش برانگیزترین بخش وزارت- و مناسبات و فرآیندهایشان بوده است. معمولاً مدیرانی که به وزارت فرهنگ و سازمان سینمایی می‌آیند، چند سالی طول می‌کشد تا مناسبات را درک کنند و گاهی قبل از درک مناسبات صندلی‌شات را تحویل می‌دهند و می‌روند. با توجه به آنکه این چهره‌ها از قبل ارتباط معناداری با بدنه هنرمندان ندارند نیز تعامل برای درک و مدیریت این عرصه پیچیده می‌شود. این عدم ارتباط و مقبولیت نزد هنرمندان در شرایط بحرانی بیش از پیش خود را نشان می‌دهد. به عنوان نمونه در حوادث 1401، به اعتقاد نگارنده مهم‌ترین دلیل ایجاد این میزان شکاف و بحران‌هایی که به ویژه در حوزه سینما پیش آمد، بدنه مدیریت وزارت فرهنگ و ارشاد به ویژه وزیر بود. معتقدم اگر یک هنرمند وزیر فرهنگ و ارشاد بود، با تماس‌ها و دیدارهای حضوری که به واسطه سابقه دوستی و تعامل دیرینه با هنرمندان داشت، شرایط مدیریت می‌شد. بنابراین در شرایطی که شکاف میان فعالان و مدیران هیچ عرصه‌ای به اندازه عرصه هنر به ویژه سینما نیست، منطق حکم می‌کند چهره‌ای بر سر کار آید که هم از این حوزه شناخت داشته باشد و به آن مشرف باشد، هم اهالی هنر با آن شخص کار کرده باشند و شماری از آنها شماره تلفن‌اش را داشته باشند و هم بالاخره یک بار امکان تجربه نگاه تخصصی در حوزه هنر هم باشد. چرا برای وزیر بهداشت همواره تاکید می‌شود باید یک پزشک باشد یا وزیر آموزش و پرورش باید یک معلم باشد اما نباید همین تاکید درباره وزارت فرهنگ اتفاق بیافتد و یک هنرمند کار را به دست بگیرد. دو مسئله مهم دیگر وجود دارد که اگر بخواهیم رئالیستی برخورد کنیم، توجه به آنها ضروری است. شخص با سابقه هنری درخشان یا دارای تجربه معنادار همکاری با هنرمندان به ویژه اهالی دوربین، می‌بایست مدیر باشد. یک هنرمند به خودیِ خود یک مدیر خوب برای اداره وزارت فرهنگ با آن طول و عرض و آن همه توقع سطوح مختلف نیست و باید یک جا توان مدیریتی‌اش را نشان داده باشد. مسئله آخر اینکه شخص مورد نظر باید در کنار شناخت حوزه، مقبولیت و مدیریت، از سوی حاکمیت نیز پذیرفته شود و بتواند با حاکمیت کار کند. قاعدتاً وزیر فرهنگ و ارشاد باید بتواند با مجموعه حاکمیت کار کند و شخصی که بهترین ویژگی‌های هنری و مدیریتی را داشته باشد اما این ویژگی را نداشته باشد، حتی اگر رنگ خیابان دمشق را ببیند، بعید است دیرزمانی ساکن آنجا باشد. از این منظر من سه گزینه رضا میرکریمی تهیه کننده، کارگردان و مدیرعامل پیشین خانه سینما و دبیر پیشین جشنواره جهانی فجر، محمدمهدی عسگرپور تهیه کننده و کارگردان و مدیرعامل پیشین و رئیس هیات مدیره کنونی خانه سینما و مدیرعامل خانه هنرمندان و علی اصغر پورمحمدی مدیر پیشین شبکه سه و معاون پیشین سیمای رسانه ملی را پیشنهاد کردم. هر سه گزینه به ترتیب نام بردن، درجاتی از مقبولیت نزد هنرمندان را دارند و شناخت خوبی نسبت به این عرصه دارند، هر سه گزینه تجربه مدیریتی قابل توجهی دارند و خود را ثبت کرده‌اند و بر اساس شواهد، هر سه گزینه درجاتی از مقبولیت حاکمیتی را نیز دارند. بی‌شک نام‌های دیگری مطرح هستند و چه بسا دیگران بر این مسند که روزگاری محمدتقی بهار و محمود حسابی بر آن تکیه زده بودند، بنشینند اما این دلیل نمی‌شود به خیرالموجودین اشاره نکرد. @khorramdellll
Telegram Center
Telegram Center
Channel