منطقه امن، فقط درباره تجربه فعالیتها و کارها نیست، بلکه به احساسات، آرزوها و باورهای ما نیز گره خورده است. در واقع، هر چیزی که ما را از نظر ذهنی و احساسی در حالت امن نگه دارد، در این دایره جای میگیرد. این رو هم قاعدتا میدونین که وقتی بهمرور قدمهای کوچکی به بیرون از دایره راحتی برمیداریم، دایره راحتیمان هم بزرگتر میشود. بهعبارت دیگر، وقتی به چالشهای جدید عادت میکنیم، احساس امنیت بیشتری میکنیم و کارهایی که قبلاً از آنها میترسیدیم، بهمرور برایمان عادی میشوند.
همین قاعده برای احساسات هم برقرار است.. احساسات امن، ممکن است حسهای خوبی هم نباشند اما چون در محدوده امن ذهن ما قرار دارند، آنها را بیشتر تجربه میکنیم.. درواقع سایر احساسات را در سطح ناخودآگاه و مثلا با کمک بازیهای روانی یا گفتگوی درونی، به اینها تبدیل میکنیم یا حتی در انتخاب آدمها و موقعیتها طوری عمل میکنیم که از محدوده امن احساسات خارج نشویم!