مُرید عشقم و جز ننگ، از مُراد ندیدم
من از دو چشم خودم نیز اعتماد ندیدم
شبیه مسجد مخروبه ی قدیمی شهرم
که هیچ معجزه ای از و اِن یکاد ندیدم
مگیر دست مرا با دو دست خویش، که هرگز
میان خیل پراکنده اتحاد ندیدم
اگر چه لشگر مویت به فکر فتح دلم بود
در آن سپاه، ولی جرات جهاد ندیدم
مگو شبیه خودم دوست دارمت همه ی عمر
من از رفاقت با تو، بجز عِناد ندیدم
ردای عفو، مکش روی گیسوان پریشان
که هیچ گاه، وفایی ز حزب باد ندیدم
#غلامرضا_خدارحمی
@khodarahmi25