View in Telegram
چنانیم با مرگ چون باد و برگ همین دو سه روز پیش بود که در خجند حالش را پرسیدم به پایمردی امرالدین: فارسی‌آموز چند سال پیش در مشهد و پزشک امروزین در حوالی خجند. صدایش از پشت تلفن می‌گفت که منتظر است اما من برایش تندرستی و سرزندگی آرزو کردم برای واخوری دوباره در مشهد یا دوشنبه. چه می‌دانستم که این آخرین دیدار گوشی و زبانی ماست. میرزا شکورزاده دلدادۀ همدلی بود چه بارهایی که او را در مشهد دیده و آن سال‌های پس از فروپاشی که با هم به طوس و پاژ  رفته و در فضای تاریخی تابران نفس کشیده بودیم و او که با چه ولعی هوای خوش خراسان آن سال‌ها را می‌مکید به دم و بازدم  و چه در دیدارهای برق‌آسای ما در دوشنبه به مناسبت‌های مختلف و عمدتاً در جشن‌ها و شادی‌ها. میرزا از پراکندگی هم­تباران  رنج می‌برد و در  عرصۀ زبان سه ملت: تاجیک، ایرانی و افغان به «پرنیان و حریر و پرند» می‌اندیشید و برای یگانگی فرهنگی این سه تبار بی‌تابی می‌کرد. او به یاران مؤسسه ارادت خاصی داشت و وقت و بی­وقت از همدلی و هماوایی با ما دریغ نداشت. پرواز روان میرزا شکورزاده را به ملت سربلند تاجیک و دوستان او در خردسرای فردوسی و در میان دو ملت ایران و تاجیکستان اندوهباد می‌گوییم و آرزو داریم راه او، که چیزی جز آرزوی سربلندی برای همه آریایی تباران نبود، بی‌روهر و نماند. محمدجعفر یاحقی مدیر مؤسسۀ خردسرای فردوسی @kheradsarayeferdowsi
Telegram Center
Telegram Center
Channel