👪 خــانواده ے 💏 شـاد 💑

#آگاه
Канал
Логотип телеграм канала 👪 خــانواده ے 💏 شـاد 💑
@khanevade_shaadПродвигать
1,71 тыс.
подписчиков
12,2 тыс.
фото
2,73 тыс.
видео
3,27 тыс.
ссылок
#قابل_تامل

🔺دو نفر زندانی

👈در زمان حضرت #موسی ع #دو نفر به #زندان افتادند. پس از مدتی آنها را #رها ساختند، یکی #چاق و سرحال بود و دیگری #لاغر و ضعیف گشته بود.

👈حضرت موسی از آن #مرد #چاق پرسید: چه سبب شد که تو را #فربه ساخت؟

گفت: #گمانم به #خدا #نیک بود و #حسن #ظن به خدا داشتم.

👈از دیگری پرسید: چه چیز سبب شد که تو را #بدحال و لاغر ساخت؟ گفت: #ترس از خدا، مرا به این #حالت افکنده است.
👈حضرت موسی ع دست به سوی خدا برداشت و عرض کرد: بارالها! گفتار این دو نفر شنیدم، مرا #آگاه ساز که کدام یک #برترند؟ و #خداوند فرمود:
👈آن که #گمان #نیک و حسن ظن به من دارد، #برتر است.

نمونه معارف ج4

💐زن همانند گل است💐

@khanoOomaneha
┄┅┅❀👰❀┅┅┄
#قابل_تامل

🔺دو نفر زندانی

👈در زمان حضرت #موسی ع #دو نفر به #زندان افتادند. پس از مدتی آنها را #رها ساختند، یکی #چاق و سرحال بود و دیگری #لاغر و ضعیف گشته بود.

👈حضرت موسی از آن #مرد #چاق پرسید: چه سبب شد که تو را #فربه ساخت؟

گفت: #گمانم به #خدا #نیک بود و #حسن #ظن به خدا داشتم.

👈از دیگری پرسید: چه چیز سبب شد که تو را #بدحال و لاغر ساخت؟ گفت: #ترس از خدا، مرا به این #حالت افکنده است.
👈حضرت موسی ع دست به سوی خدا برداشت و عرض کرد: بارالها! گفتار این دو نفر شنیدم، مرا #آگاه ساز که کدام یک #برترند؟ و #خداوند فرمود:
👈آن که #گمان #نیک و حسن ظن به من دارد، #برتر است.

نمونه معارف ج4
✔️ زمانی که #کودک شما بقیه را می زند یا #گاز می گیرد چه باید کرد؟

🔘 لحظه ای درنگ کنید. اگر می بینید کودک #پرخاشگری می کند سریع به رفتار او پایان بدهید. سعی کنید با #آرامش با او صحبت کنید، اگر به حرف شما گوش نمی دهد، او را کناری کشیده و به او بگویید رفتارت از #کنترل خارج است، باید کمی آرام بگیری.

🔘 سعی کنید نتیجه بگیرید. بعضی کودکان هر نوع توجهی را دوست دارند. از این رو زمانی که کودک کار #اشتباهی را انجام می دهد و شما #خشمگین می شوید، کودک #ذوق می کند (با خود می گوید مامان را دیوانه کردم) و #انگیزه پیدا می کند که دفعه بعد هم این کار را تکرار کند.

🔘 بدانید رفتار کودک شما به #احساسات دیگران هم ربط دارد. کودکان نوپا #آگاه نیستند که رفتار آنها روی دیگران اثر می گذارد. کودک باید بداند که دوستان او چه #احساسی پیدا می کنند، وقتی او آنها را گاز می گیرد، به کودک بگویید درست است که او دوست ندارد اسباب بازی های خود را به بقیه افراد بدهد، اما #کتک زدن آنها هم کار درستی نیست.

🔘 به کودک خود کمک کنید آرام بگیرد. کودکان نوپا وقتی ناراحت می شوند #کنترل خود را از دست می دهند. بعد از کمی وقت با کودک خود #صحبت کنید و بگویید درست است که #ناراحت می شوی، اما با این کار دیگران را هم ناراحت می کنی. بدین صورت به کودک خود کمک می کنید احساساتش را #درک کند و آنها را رده بندی کند.

💓💞💓💞💓💞

.
@mehr_baanu
┄┅┅❀👰❀┅┅┄
💠🔷🔹
#شام_غریبان

آری امشب شام غريبان است كه از يك سو بدن هاي زخم خورده و سر از بدن جدا شده شهيدان بر روي خاك فتاده و از سوي ديگر زنان مصيبت زده و از طرفي بانوي دل شكسته نزد تنها يادگار برادر در خيمه هاي سوخته او را دلداري مي‌دهد زینب خسته است از فرط خستگي ناگه خوابش مي‌برد و در عالم رويا مادرش را مي‌بيند و مي‌خواهد شكوه عاشورا را پيش مادر بيان كند كه حضرت فاطمه (س) مي‌فرمايد تاب شنيدنش را ندارم چون هنگامي كه سر از بدن فرزندم حسين جدا مي‌كردند من حاضر بودم اكنون برخيز و سكينه را پيدا كن زينب یک دفعه برخاست هر چه سكينه را صدا كرد او را نيافت سپس با ام كلثوم به دنبال او گشتند و در نهايت عزيز پدر را نزديك قتلگاه پيدا كردند كه دستش را به سينه پدر چسبانده بود و با جسم بي سر درد و دل مي‌كرد.
💠🔷🔹
#آگاه_باشید

@khanoOomaneha @khanevade_shaad
💎🔅💎🔅💎🔅💎🔅💎🔅💎
#آگاه_باشید
#داستان_آموزنده

🍃در زمان هاي گذشته ، پادشاهي تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و براي اين كه عكس العمل مردم را ببيند خودش را در جايي مخفي كرد. بعضي از بازرگانان و نديمان ثروتمند پادشاه بي تفاوت از كنار تخته سنگ مي گذشتند. بسياري هم غرولند ميكردند كه اين چه شهري است كه نظم ندارد. حاكم اين شهر عجب مرد بي عرضه اي است و ... با وجود اين هيچ كس تخته سنگ را از وسط بر نمي داشت. نزديك غروب، يك روستايي كه پشتش بار ميوه و سبزيجات بود ، نزديك سنگ شد. بارهايش را زمين گذاشت و با هر زحمتي بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناري قرار داد. ناگهان كيسه اي را ديد كه زير تخته سنگ قرار داده شده بود ، كيسه را باز كرد و داخل آن سكه هاي طلا و يك يادداشت پيدا كرد. پادشاه در آن يادداشت نوشته بود :
" هر سد و مانعي مي تواند شانسي براي تغيير زندگي انسان باشد."

به کمی روشن بینی نیاز داری تا از زندگی لذت ببری و به کمی فهم، تا از لغزشها بپرهیزی. همین کافی است

💎🔅💎🔅💎🔅💎🔅💎🔅💎

@khanevade_shaad
Forwarded from خانواده شاااد
#آگاه_باشید

#داستان_آموزنده

📝ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ ﺯﻧﺪﮔﯽ می کرﺩ .

ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻮﺳﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ می شه ﻭ می گه : ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﺎ ﻫﻢ

ﺩﻭﺳﺖ ﺷﯿﻢ؟

ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ می شه ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ می گه

ﺑﺎﺷﻪ .

ﮐﻮﺳﻪ می گه ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﺷﺮﻁ ﺩﺍﺭﻡ .

ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ می گه: ﭼﯽ؟

ﮐﻮﺳﻪ می گه : ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﻭﻫﺎﺗﻮ ﺑﺪﯼ ﺑﺨﻮﺭﻡ .

ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﻭﻫﺎﺵ ﻧﮕﺎﻩ می کنه ﻭ می گه ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﻭ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡ

ﺧﺐ ﺍﯾﺮﺍﺩﯼ ﻧﺪﺍﺭﻩ، ﯾﮑﯿﺶ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ .

ﮐﻮﺳﻪ ﺑﺎﺯﻭﯼ ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﺷﺮﻭﻉ شد .

ﺍﻭﻧﻬﺎﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ .ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﺷﻨﺎ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻣﯿﺴﺎﺧﺘﻦ ﺑﺎ

ﻫﻢ .ﺑﻪ ﻫﺮ ﺩﻭﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺵ می گذشت ﻭ ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺧﯿﻠﯽ

ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ . ﺍﻣﺎ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﮐﻮﺳﻪ ﮔﺮﺳﻨﻪ می شد ، ﺍﺯ ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ

می خواست که ﯾﮏ ﺑﺎﺯﻭﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻬﺶ ﺑﺪﻩ ﻭ ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺘﯿﺸﻮﻥ

ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﻭمی کرد .

ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮏ ﺷﺐ، ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺎﺯﻭﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ

ﮐﻮﺳﻪ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﻡ .

ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﮔﻔﺖ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯﻭﯾﯽ در کار ﻧﯿﺴﺖ . ﮐﻮﺳﻪ ﮔﻔﺖ : ﺣﺎﻻ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺧﻮﺩﺗﻮ

می خوام . ﻭ ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺷﺪ !! ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻮﺳﻪ ﮔﺮﺳﻨﮕﯿﺶ ﺭﻓﻊ ﺷﺪ، ﯾﺎﺩ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ ﺑﺎ ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺩﻟﺶ ﺗﻨﮓ ﺷﺪ . ﺧﯿﻠﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻟﺶ ﺗﻨﮓ ﺷﺪ، ﺍﻭﻥ ﯾﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ . ﮐﻮﺳﻪ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻪ . ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺗﻮ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭﻭ می کنیم . ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﺴﯽ ﺩﻭستمون ﺩﺍﺭﻩ . ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﺩﯾﺪﻩ ﺷﯿﻢ . ﮐﻮﺳﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﻭﺍﺭﺩ می شن ﻭ ﺍﺭﻭﻡ ﺍﺭﻭﻡ ﻗﺴﻤت ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺍﺩﻡِ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﺩﺭﻭﻧﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﺳﺮﮐﻮﺏ می کنیم ، ﻗﻄﻊ می کنیم . ﻭ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﯿﻤﺶ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺩﺭﺩﯼ می کشه ، ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﻮﻥﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﺑﺸﯿﻢ ﮐﻪ ﻃﺮﻑ ﺗﻮ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ می خواد ! ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻩ .ﺩﺭﺩﻧﺎﮐﻪ . ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺍﺩﺍﻣﻪ می دیم ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭻ ﺍﺣﺴﺎﺱﺧﻮﺏ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻧﻤﻮﻥ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ .

ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺴﺘﻪ می شیم و ﻭ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﮐﻮﺳﻪ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮﺍﻍ ﻃﻌﻤﻪ ﺟﺪﯾﺪﺵ ﻭ ﻣﺎ می مونیم ﻭ ﺍﯾﻦ ﺗﻔﮑﺮ ﮐﻪ ، ﺩﯾﮕﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯼ ﺻﻤﯿﻤﯽ ﻭ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ .

ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺗﻠﺦ ﺗﺮ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﻫﻢ می تونه ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ، و اون اینه که ﻃﺮﻓﯽ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺁﺯﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ، ﺑﺮمی گردﺩﻩ ﻭ می گه : ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ!! .
ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﻢ ، ﮐﻮﺳﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻤﻮﻥ ﺳﺮﮎ می کشن ﻭ می گن : " ﺳﻼﻡ " ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ؟
🍃🍃🍃

@khanevade_shaad
#آگاه_باشید
#داستان_آموزنده

حتما بخونید : 👇👇👇

📝روزی لئو تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد و بیراه گفتن کرد! بعد از مدتی که خوب فحش داد، تولستوی کلاهش را از سر برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد، و در پایان گفت:



من لئو تولستوی هستم!
زن که بسیار شرمگین شده بود، عذرخواهی کرد و گفت: چرا خودتان را زودتر معرفی نکردید؟! تولستوی در جواب گفت: شما سخت مشغول معرفی خود بودید و من هم صبر کردم تا توضیحات شما تمام شود و من هم خودم را معرفی کردم.

وسعت دنیای هر کسی به اندازه تفکر اوست.

@khanoOomaneha
Forwarded from خانواده شاااد
💎🔅💎🔅💎🔅💎🔅💎🔅💎
#آگاه_باشید
#داستان_آموزنده

🍃در زمان هاي گذشته ، پادشاهي تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و براي اين كه عكس العمل مردم را ببيند خودش را در جايي مخفي كرد. بعضي از بازرگانان و نديمان ثروتمند پادشاه بي تفاوت از كنار تخته سنگ مي گذشتند. بسياري هم غرولند ميكردند كه اين چه شهري است كه نظم ندارد. حاكم اين شهر عجب مرد بي عرضه اي است و ... با وجود اين هيچ كس تخته سنگ را از وسط بر نمي داشت. نزديك غروب، يك روستايي كه پشتش بار ميوه و سبزيجات بود ، نزديك سنگ شد. بارهايش را زمين گذاشت و با هر زحمتي بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناري قرار داد. ناگهان كيسه اي را ديد كه زير تخته سنگ قرار داده شده بود ، كيسه را باز كرد و داخل آن سكه هاي طلا و يك يادداشت پيدا كرد. پادشاه در آن يادداشت نوشته بود :
" هر سد و مانعي مي تواند شانسي براي تغيير زندگي انسان باشد."

به کمی روشن بینی نیاز داری تا از زندگی لذت ببری و به کمی فهم، تا از لغزشها بپرهیزی. همین کافی است

💎🔅💎🔅💎🔅💎🔅💎🔅💎

@khanevade_shaad
Forwarded from خانواده شاااد
#آگاه_باشید

#داستان_آموزنده

📝ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ ﺯﻧﺪﮔﯽ می کرﺩ .

ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻮﺳﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ می شه ﻭ می گه : ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﺎ ﻫﻢ

ﺩﻭﺳﺖ ﺷﯿﻢ؟

ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ می شه ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ می گه

ﺑﺎﺷﻪ .

ﮐﻮﺳﻪ می گه ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﺷﺮﻁ ﺩﺍﺭﻡ .

ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ می گه: ﭼﯽ؟

ﮐﻮﺳﻪ می گه : ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﻭﻫﺎﺗﻮ ﺑﺪﯼ ﺑﺨﻮﺭﻡ .

ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﻭﻫﺎﺵ ﻧﮕﺎﻩ می کنه ﻭ می گه ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﻭ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡ

ﺧﺐ ﺍﯾﺮﺍﺩﯼ ﻧﺪﺍﺭﻩ، ﯾﮑﯿﺶ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ .

ﮐﻮﺳﻪ ﺑﺎﺯﻭﯼ ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﺷﺮﻭﻉ شد .

ﺍﻭﻧﻬﺎﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ .ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﺷﻨﺎ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻣﯿﺴﺎﺧﺘﻦ ﺑﺎ

ﻫﻢ .ﺑﻪ ﻫﺮ ﺩﻭﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺵ می گذشت ﻭ ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺧﯿﻠﯽ

ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ . ﺍﻣﺎ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﮐﻮﺳﻪ ﮔﺮﺳﻨﻪ می شد ، ﺍﺯ ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ

می خواست که ﯾﮏ ﺑﺎﺯﻭﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻬﺶ ﺑﺪﻩ ﻭ ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺘﯿﺸﻮﻥ

ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﻭمی کرد .

ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮏ ﺷﺐ، ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺎﺯﻭﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ

ﮐﻮﺳﻪ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﻡ .

ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﮔﻔﺖ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯﻭﯾﯽ در کار ﻧﯿﺴﺖ . ﮐﻮﺳﻪ ﮔﻔﺖ : ﺣﺎﻻ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺧﻮﺩﺗﻮ

می خوام . ﻭ ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺷﺪ !! ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻮﺳﻪ ﮔﺮﺳﻨﮕﯿﺶ ﺭﻓﻊ ﺷﺪ، ﯾﺎﺩ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ ﺑﺎ ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺩﻟﺶ ﺗﻨﮓ ﺷﺪ . ﺧﯿﻠﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻟﺶ ﺗﻨﮓ ﺷﺪ، ﺍﻭﻥ ﯾﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ . ﮐﻮﺳﻪ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻪ . ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺗﻮ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭﻭ می کنیم . ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﺴﯽ ﺩﻭستمون ﺩﺍﺭﻩ . ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﺩﯾﺪﻩ ﺷﯿﻢ . ﮐﻮﺳﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﻭﺍﺭﺩ می شن ﻭ ﺍﺭﻭﻡ ﺍﺭﻭﻡ ﻗﺴﻤت ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺍﺩﻡِ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﺩﺭﻭﻧﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﺳﺮﮐﻮﺏ می کنیم ، ﻗﻄﻊ می کنیم . ﻭ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﯿﻤﺶ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺩﺭﺩﯼ می کشه ، ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﻮﻥﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﺑﺸﯿﻢ ﮐﻪ ﻃﺮﻑ ﺗﻮ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ می خواد ! ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻩ .ﺩﺭﺩﻧﺎﮐﻪ . ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺍﺩﺍﻣﻪ می دیم ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭻ ﺍﺣﺴﺎﺱﺧﻮﺏ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻧﻤﻮﻥ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ .

ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺴﺘﻪ می شیم و ﻭ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﮐﻮﺳﻪ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮﺍﻍ ﻃﻌﻤﻪ ﺟﺪﯾﺪﺵ ﻭ ﻣﺎ می مونیم ﻭ ﺍﯾﻦ ﺗﻔﮑﺮ ﮐﻪ ، ﺩﯾﮕﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯼ ﺻﻤﯿﻤﯽ ﻭ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ .

ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺗﻠﺦ ﺗﺮ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﻫﻢ می تونه ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ، و اون اینه که ﻃﺮﻓﯽ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺁﺯﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ، ﺑﺮمی گردﺩﻩ ﻭ می گه : ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ!! .
ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﻢ ، ﮐﻮﺳﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻤﻮﻥ ﺳﺮﮎ می کشن ﻭ می گن : " ﺳﻼﻡ " ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ؟
🍃🍃🍃

@khanevade_shaad
Forwarded from خانواده شاااد
💎🔅💎🔅💎🔅💎🔅💎🔅

#آگاه_باشید
#داستان_آموزنده


📚 #داستان_کوتاه

ﯾﻪ ﺷﺐ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﻣﯿﺸﻦ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﻧﺎﺑﺎﻭﺭﯼ، ﺑﻪ ﺍﻋﺪﺍﻡ با ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺍﻟﮑﺘﺮﯾﮑﯽ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﻣﯿﺸﻦ...

ﻧﻮﺑﺖِ ﻧﻔﺮ ﺍﻭﻝ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﺑﺸﯿﻨﻪ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ. ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺸﯿﻨﻪ
ﻣﯿﮕﻪ: ﻣﻦ ﺗﻮﯼ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ، ﺭﺷﺘﻪ ی ﺧﺪﺍﺷﻨﺎﺳﯽ ﺧﻮﻧﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺑﯽ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡ. ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺁﺩﻡ ﺑﯿﮕﻨﺎﻩ مجاﺯﺍﺕ ﺑﺸﻪ...!
ﮐﻠﯿﺪ ﺑﺮﻕ ﺭﻭ ﻣﯿﺰﻧﻦ، ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ نمی افته...!
ﺑﻪ ﺑﯽ ﮔﻨﺎﻫﯿﺶ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﯿﺎﺭﻥ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﺵ ﻣﯿﮑﻨﻦ!

ﻧﻔﺮ ﺩﻭﻡ ﻣﯿﺸﯿﻨﻪ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ: ﻣﻦ ﺗﻮﯼ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺣﻘﻮﻕ ﺧﻮﻧﺪم.
ﺑﻪ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﯽ ﮔﻨﺎﻩ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﻤﯿﻔﺘﻪ!
ﮐﻠﯿﺪ ﺑﺮﻕ ﺭﻭ ﻣﯿﺰﻧﻦ ﻭ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﻤﯿﻔﺘﻪ...!
ﺑﻪ ﺑﯽ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺍﻭﻥ ﻫﻢ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﻣﯿﺎﺭﻥ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﺵ ﻣﯿﮑﻨﻦ!

ﻧﻔﺮ ﺳﻮﻡ ﻣﯿﺎﺩ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ: ﻣﻦ ﺗﻮﯼ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ، ﺭﺷﺘﻪ ی ﻣﻬﻨﺪﺳﯽ ﺑﺮﻕ ﺧﻮﻧﺪﻡ
ﻭ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﻢ: تا ﻭﻗﺘﯽ که ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺗﺎ ﮐﺎﺑﻞ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻭﺻﻞ ﻧﺒﺎﺷﻦ، ﻫﯿﭻ ﺑﺮﻗﯽ به صندلی ﻭﺻﻞ ﻧﻤﯿﺸﻪ!
ﺧﻮﺏ، ﺑﻘﯿﻪ ی ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻫﻢ ﻣﺸﺨﺼﻪ...
ﻣﺴﻮﻭﻟﯿﻦ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺸﮑﻞ ﺭﻭ ﻣﯿﻔﻬﻤﻦ ﻭ ﻣﻮﻓﻖ ﺑﻪ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻓﺮﺩ ﻣﯿﺸﻦ!

ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ دانا ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺛﺎﺑﺖ کنید...

❗️وقتی بیشتر از بقیه بفهمید، محکوم به نابودی هستید...


💎🔅💎🔅💎🔅💎🔅💎🔅

@khanevade_shaad
#آگاه_باشید
#داستان_آموزنده

حتما بخونید : 👇👇👇

📝روزی لئو تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد و بیراه گفتن کرد! بعد از مدتی که خوب فحش داد، تولستوی کلاهش را از سر برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد، و در پایان گفت:



من لئو تولستوی هستم!
زن که بسیار شرمگین شده بود، عذرخواهی کرد و گفت: چرا خودتان را زودتر معرفی نکردید؟! تولستوی در جواب گفت: شما سخت مشغول معرفی خود بودید و من هم صبر کردم تا توضیحات شما تمام شود و من هم خودم را معرفی کردم.

وسعت دنیای هر کسی به اندازه تفکر اوست.

@khanevade_shaad

@salaamate_ravaam
#آگاه_باشید
#آموزنده


⛔️مقایسه ممنوع

🍃گاهی اوقات علت عصبانیت افراد مقایسه خودشان با دیگران است

مثلا شخص می گوید که درآمد همکارم بیشتر از من است یا اتومبیل همسایه ام بهتر از اتومبیل من است و یا مواردی از این دست.

⛔️خود را با دیگران مقایسه نکنید و تنها موقعیت خاص خود را در نظر بگیرید. اگر از موقعیت فعلی تان ناراضی هستید یا فکر می کنید موقعیت دیگران بهتر از وضعیت فعلی شماست، آستین تان را بالا بزنید و کمی اوضاع را تغییر دهید.

در هر حال در هنگام مقایسه کردن خود با دیگران هرگز عصبانی نشوید و بیشتر به فکر خود باشید.

@khanevade_shaad