گفتگویی با میلان کوندرا
مترجم: سارا دربندی
نورِ کمرمقِ غروبِ آن روزِ پاریس، روی صورتش سایه روشن انداخته بود. فقط چشمهایش واضح بودند؛ چشمهای آبی شفافش. آرام صحبت میکرد؛ به فرانسوی سلیس. «فقط اثری ادبی که بخشی ناشناخته از وجود انسان را آشکار میکند، ارزش بودن دارد.» در پرسش و پاسخی مفصل که در ادامه میآید گفت: «نویسنده از حقیقت حرف نمیزند. نویسنده حقیقت را کشف میکند.»
در ۱۹۸۰، میلان کوندرا برای زادگاهش چکسلواکی کاری کرد که گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۶۰ برای آمریکای لاتین و آلکساندر ایسائِویچ سولژنیتسین در سال ۱۹۷۰ برای روسیه کرد؛ توجه خوانندهی غربی را به اروپای شرقی جلب کرد. او این کار را با تکیه بر دریافتهای مشترکی که جذابیت جهانی دارند انجام داد. آزادی درونی که کشف حقیقت بدون آن ممکن نیست و پذیرش مرگ مضامینی هستند که تحسین منتقدان را برانگیختند.
ادامه این
مصاحبه را در نشانی زیر بخوانید:
خانه > {
داستان} >
داستان کوتاه جهان > گفتوگویی با میلان کوندرا
#از_نو_بخوان #مجله_خوانش #مصاحبه@khaneshmagazine