وقتی از جستار حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم؟
مهگل جابرانصاری
پاسخ این پرسش، در نگاه اول، بسیار ساده و چه بسا ناامید کننده است زیرا تعریف دقیقی برای جستار وجود ندارد و تنوع متونی که زیر چتر این واژه قرار میگیرند آنقدر زیاد است که هر گونه تلاش برای تعریف آن، در نهایت، اگرچه مانع از آب درآید به هیچ وجه جامع نخواهد بود. از این رو، میتوان جستار را به بیماری سرطان تشبیه کرد که گرچه علت مشخص و معلومی ندارد، شامل مجموعهای از تغییرات سلولی در بدن است که وقتی در بدن بیماری دیده میشود، آن بیمار مبتلا به سرطان تشخیص داده میشود. جستار نیز مانند سرطان دارای یک تعریف کلی است که آن را از سایر اشکال نوشتن جدا میکند.
در این پرونده سعی کردهایم ویژگیهایی برای «جستار» معرفی کنیم و محدودهی آن را ـ تا آنجا که ممکن است ـ تعیین نماییم.
لغتنامهی آکسفورد جستار را این گونه تعریف میکند: «نوشتهی کوتاهی دربارهی موضوعی خاص». مشکل بتوان با استفاده از این تعریف متن جستاری را از متن غیرجستاری جدا نمود، زیرا داستان کوتاه و مقاله و حتی خلاصهی کتاب نیز میتواند در این دسته قرار گیرد و بلااخره هر متنی که فکر و شعوری پشتش باشد در مورد موضوعی است، چه کوتاه باشد و چه بلند. توجه به این نکته که جستار نوعی ناداستان است و نه داستان نیز آنچنان مفید واقع نمیشود زیرا همانطور که در شمارهی ۱۷۱ همین هفتهنامه نشان دادیم، اکنون، ژانر ناداستان خلاق (Creative Nonfiction) به عنوان یکی از فرمهای ادبی و حتی داستانی در سراسر دنیا شناخته شده است و جستار نیز در زیرمجموعهی این ژانر قرار میگیرد. آلدوس هاکسلی، جستارنویس مشهور انگلیسی، نیز، جستار را اینگونه تعریف میکند: «نوعی دستگاه ادبی که با استفاده از آن میتوان در مورد تقریباً هر موضوعی کم و بیش هر چیز گفت.» از این تعریف نیز تنها این نتیجه بر میآید که به نوع خاصی از نثر، نثر ادبی، که شامل مطالبی در مورد موضوع خاصی باشد جستار میگویند. اما با این تعریف میتوان متونی مثل «مراقبههای پراکنده» فرانسیس بیکن و «طغیان پراکندهی ذهن» ساموئل جانسون را نیز جستار به حساب آورد.
پیش از اینکه بیش از این سردرگم شویم بد نیست نگاهی به ریشهی کلمهی «Essay» و منشأ پیدایش این فرم از نوشتار بیندازیم.
«جستار»، معادل فارسی واژهی انگلیسی «Essay» و به معنای تفحص، بحث، جستجو و کاوش است. با این وجود، وقتی که در لغتنامهی آکسفورد به مدخل «Essay» مراجعه میکنیم در مییابیم که این کلمه از ریشهی لاتین گرفته شده است و در اصل، به معنای «ارزیابی کیفیت چیزی» یا «وزن کردن و سنجیدن» است. اکنون، دارای دو معنی است؛ به عنوان اسم به معنی «نوشتهی کوتاه دربارهی موضوعی خاص»، و به عنوان فعل به معنی «سعی و تلاش برای انجام دادن کاری». جالب است بدانیم که «Essay» در آغاز چه به شکل فعل و چه به شکل اسم، تنها به معنی دوم به کار میرفته است. بنابراین وقتی که اولین بار مونتنی (Montaigne)، فیلسوف فرانسوی دورهی رنسانس و پایهگذار جستار به مثابهی فرم ادبی، برای عنوان کتابش که مجموعهای از نوشتههای کوتاه و بلند دربارهی موضوعهای مختلف بود، کلمهی «Essay» را به کار برد به احتمال زیاد مرادش تلاش و کنکاشی در آن موضوعها بوده است که در عین حال، به گفتهی خودش، «برخی از جنبههای شخصتییام و جنبههای طنزم» نیز در آنها مشهود است. بنابراین میتوان گفت که نوشتههای کوتاه و بلند مونتنی تلاش او برای واکاوی چندین موضوع متفاوت و ارائهی نوعی سنجش و قضاوت (نظرگاه) دربارهی آن ها، به سبک خاص خودش، بوده است.
ادامه را در
#شماره۱۷۷ مجلهی
#کتاب_هفته_خبر بخوانید.
@ketabehafte