▪️ #شریف_باجور و همراهان فداکارش درقلب ما و آیندە گان باقی خواهند ماند
بی شک آن چه پایدار می ماند و ادامه خواهد داشت زندگی است،
شریف باجور مترادف است با زندگی،این نام را او در فعالیت برای رهایی از انواع خشونت ها به ما آموخت.
شریف باجور نمونه و تیپک عقلانیت انسان امروزی است.وجودش سرشار و آکنده از صلح و و زیبایی و عشق و از نگاه دیگر بیزاری از بیگانگی و شئ واره گی و انواع تضادهای آزار دهنده بود.که با همان سیمای صلح طلبی ،ایثار و عشق و زیبایی با آنها پیکار می کرد.ما جای پای قدم هایش را در عمل دیدیم،فهمیدیم و به ما نشان داد که قلبش برای رهایی محرومان و ستم دیده گان و ضدیت با آثار ضد اجتماعی آلوده گی می تپید،سلامت انسان را در سلامتی جسم و محیط می دید و تؤمان برای هر دوی آنها تلاش بی وقفه می کرد.
وقتی درختی در میانه آتش گرفتار می شد،گرفتاری خودش می انگاشت ،برای او درخت بود،درخت همان زندگی ،همان زیبایی،همان ثمره بود.
با تمام وجودش به کمک این زندگی می شتافت،تا نمایشی از انسان نوین در حفظ سلامتی زمین باشد.در صورتی که صاحبان سرمایه و آلوده کننده گان اصلی آن،سرمایه زمین ونیروی کارانسان های زحمتکش را می ربایند، نه تنها هزینه آنچنانی برای این آلوده گیشان نمی پردازند،بلکه با تمام جهل و تباهیشان تنها نظاره گر این آتش و خاکستر هستند.و تاوان این آلودگی و خاموشی شعله های آتش نیز بایستی توسط جان
شریف باجورها پرداخت شود.
از همه مهمتر نقش انسانی وی ،نقشی سازنده را ترسیم می نمود،ساختن ساختار انسان سالم و نوین این قرن بود.انسانی که با خود خوب سخن بگوید،خود ودیگران را دوست داشته باشد،با دریا،با علف،با درخت ،با همجنسش زن،با ستاره،کودک ،چشمه و پرنده سخن بگوید و اقیانوس تحمل و شکیبایی باشد و به زندگی هستی ببخشد.
شریف باجور،با جنگل هم سخن بود،و با هلهله به جنگ اهریمن آتش و خاکستر می رفت و از رهایی درخت و گیاه و لانه کبک و خرگوش از شادی در پوست خود نمی گنجید.
با سگ و گربه های ولگرد شهر در کوچه و خیابان ها سخن می گفت و آنها را در آغوش گرم می گرفت و زخم هایشان را التیام می داد.
در برابر خشم طبیعت با زلزله سخن می گفت و بی هیاهو همراه یاران مهربان و خون گرمش در کنار آسیب دیده گان سرپل ذهاب وازگله و سایر جاهای دیگر ،روز و شب های طولانی پر اضطراب را پشت سر می گذاشت و لحظه ای غافل نبود.
انسانی با انرژی فوق العاده ای که هیچ ناملایماتی را بی پاسخ نمی گذاشت و در وسعت توانش ،معترض به زندانی کردن زندگی بود.کوله بارش سهمی از نشان خوشبختی و رهایی برای هم نوعان و موجودات زنده بود.
از رنج و ستم طبقاتی کارگران و زحمتکشان سخن گفت و راز رهایی طبیعت و محیط زیست را در انسان سالم و سرحال و با نشاط می دید،به دلیل همین درک با دوچرخه و برای حمایت از آنها راه طولانی مریوان تا تهران را به دفاع و حمایت از رضا شهابی نماینده کارگران شرکت واحد و اتوبوس رانی تهران و امثال وی را طی کرد.تا این پیام انسانی را برای ما به جای بگذارد، هر کسی بخواهد، می تواند به آرامش و انسانیت برسد.بی شک در طی همین فداکاری ها او انسانی متعهد اجتماعی بودو خود را در اجتماع هویت می بخشید،برای همین او به کار اجتماعی اعتقاد داشت و تمام تلاش هایش هویت جمعی و اجتماعی دارد.مرگ او و همراهانش در ستیز با آتش و تباهی ،قلب ما را به درد آورده و به اندوهانمان افزوده است.
این فقدان را به همه انسان ها و به همه درد های مشترک و خانواده های گرامیشان و دوستداران محیط زیست تسلیت می گویم و راه شان را سبز و گرامی می دارم.
✍ جهانگیر محمود ویسی - ۵/۶/۹۷
@khamahangyتماس با ما
@hkomite