به دلم جز تو ورود همه کَس ممــ🚫ــنوع است
دل حریمیست مقدس که هَوَس ممـــنوع است
آمدی ❣️خلــــــوت دل❣️ هیچ نگو هیچ نپرس
حال کن حال فقط حال نَفَس ممـــ🚫ــنوع است
"بیدل خراسانی"
شبیهِ ساحل، آغوش باز کن، تا خیالِ دریا بودن کنم! خدایم باش تا با شعر عبادت شوی! مجنون بخوان مرا تا قاب بگیرم صدایت را! حالا دیگر از سینه ی دیوار هم نجوایِ دوستت دارم می آید! بیشتر دیوانگی کنم... با من، ما می شوی....!
دستهایم چقدر به دو طرفِ صورتت می آیند وقتی عاشقانه تماشایم میکنی دستهایم چقدر به دست هات می آیند به دکمه های پیراهنت به قوسِ قَزحِ اندامت به این دوستت دارم ها که دانه دانه روی لبهات میکارم دست هایم چقدر می آیند به رنگِ تنت وقتِ عشق بازی دست هایم چقدر میآیند به من وقتی تو را هر لحظه با ذوق به چشمهایم نشان می دهم دست هایم را دوست دارم... پُرند از تو ...
. مثلِ غزلی ناب در دستِ آدمِ بی سواد یا جامِ شراب در دستِ یک عابد! مثل خود نویس بینِ انگشتانت یا کاغذِ پُر از شعر با چشمهات مثل باران،با رنگین کمان نمیدانم با تو چه کنم! مثلِ آفتاب با زیباییِ مهتاب یا شب با ستاره ی دنباله دار مثلِ کتابِ شعرم با صدات عطرِ بهشت با موهات نمیدانم با تو چه کنم! بگو... تو بگو تا بِدانم معنیِ این ندانستن ها عشقنیست؟
لعنتی را دوست دارم مثل یک استکان چای کمر باریک است نزدیکش که میشوم... عطرش مثل دارچین توی سرم میپیچد! توی چشم هایش زل میزنم و دستش را میگیرم عطر هل ، هولم میکند! و میبوسمش، میبوسمش ... شیرین مثل نبات! پس... الکی نیست؛ خستگی هایم را دور میریزی! معجون زیبای دوست داشتنی ام
از من سلام بَر تو ای باران تمام قد، ایستاده بر اِنحنای خیالت ای آتش، وامدارِ نگاهت ای چون من، هزار شاعر در بندِ رویایت ای چون خدا خودی! ای معجزه،قِداسَتِ مستیِ شراب از من سلام بر تو، که معشوقهی منی!
تو... زیباترینی و در شعرترین حالتِ ممکنِ زنی، که چنان میداند شعر را که گویی هزار سال پیش، از شعری زاده شده که شاعرش را با خود به عشقآباد بُردهست نسیمی! دوستت دارمهایت اکسیرِ حیات بخشیست که میدارَدَم جاودان! که میبخشَدَم نفس! من زندهام از تو...!
با تو بودن چقدر خوب است؛ و صدای تو وقتی میخوانی ام، مثل عطر خاک باران خورده، مثل لمس دکمه ی پیراهنت در تاریکی، مثل فکر بوسه ات، هوس انگیز! با تو بودن چقدر خوب است! آنقدر که مسافر خواهم شد اگر تمام جاده ها به سوی تو یک طرفه باشد!
عطر پرتقال میگیرد نفسم از تو که میگویم نارنجی میشود دنیایم تو را که میبینم و تو بکر ترین منظره ای مثل درخت پرتقالی که در پاییز به بار نشسته باشد! پر از بوسه... پر از دوستت دارم!
من امروز برای همه ی آنها که ندانستند تو از آنِ منی ! و برای داشتنت دعا کردند ! سبزه گره زدند ! دعا می کنم ! پیش تر ها شنیده ام آرزوی مرگ کردن هم نوعی دعاست !!
امشب از دنیا یک پنجره ی نیمه باز رو به مهتاب میخواهم ! که دست عطر گل شب بو را بگیرم و با نسیم میهمان خوابت شویم ! توووو بخواب من تماشایت میکنم نفس هایت را می نویسم ! این ناب ترین شعر عاشقانه ی جهان خواهد بود...!