🔹کریدور زنگزور، تجربه جدایی تنگه تایوان و قصه تغییر موازنه قدرت علیه ایران در اواخر دههیچهل قرن میلادی پیش، نیروهای چینی تحت فرماندهی چیانگکایچک، رئیسجمهوری چین، از کمونیستهای چین شکستخوردند و زیر حمایت نیروهای آمریکا به جزیرهی کوچک
#فرمز عقب نشستند؛ جایی که امروز به آن
#تایوان میگویند. حکومت موقتی تشکیلدادند و اوضاع طوریشد که چین بزرگ نتوانست آن جزیرهی کوچک را پس بگیرد. درواقع چین مسلح به سلاح اتمی طی هفتادسال گذشته نتوانست خاک خود را پس بگیرد و ایجاد یک کشور را در آن مانع شود.
برای آنکه درک کنید نه چیانگکایچک، بلکه چین مائویی در آن جنگ شکست سخت خوردهاست، میتوانید فرض کنید یکروز یک گروهان نظامی ایرانی شورشکنان به جزیرهی ابوموسی برود و آن را یک کشور اعلام کند، اما حکومتی که در تهران بر ایران حکمرانی میکند، حتی با بدستآوردن بمب اتمی نتواند آنها را بیرون کند و ابوموسی را پس بگیرد. داستان شکست چین به همین نسبت است.
چرا چنین شد؟ خیلی ساده: بهخاطر شرایط بیرون از چین و جایگاه آن در جهان خارج! میخواست این کار را بکند و تفنگ و نفر کافی هم داشت، اما توان غلبه بر نیروهای بیرون از دعوای داخلی خودش، اما موثر بر آن دعوا، را نداشت. هنوز هم ندارد. ابرقدرت اقتصادی دوم جهان که در حال گرفتن جای ایالاتمتحد است نتوانست ارادهی خود را برای پسگرفتن جزیرهاش اعمال کند. قدرت موجود در کف کشورها مهم نیست؛ مهم قدرت نیروهایی است که آنها را احاطه کردهاند!
داستان
#کریدور_زنگزو برای ایران، نه شکل، اما همان ماهیت داستان چین را دارد و اثباتکننده آن اصلی است که گفتیم: پشت داستان گرفتن بخشی از خاک ارمنستان برای بازکردن راه
#ترکیهی توسعهطلب که به از بین رفتن مرز استراتژیک ایران با
#ارمنستان میانجامد، مسئلهی بههمخوردن موازنه قدرت است. تعادل قدرت بهضرر ایران بههمخورده و آنکه قدرت (مجموعهی توان نظامی و اقتصادی و نفوذ و ارتباطات بینالمللی) بیشتری دارد، تعیینکننده است. روسیه به عنوان رئیس و سرکردهی منطقه بهطرف آذربایجان چرخیده، ترکیه هم با چشمان حریص و دست گشاده داخل منازعه است و ارمنستان شکستخورده و ضعیف مجبور است خاک خود را واگذارکند. ایران؟ حکومت فقط به نالیدن اکتفا خواهد کرد؛ علت همهی اینها نشناختن جای خود در جهان، دادن قول تغییر جهان و سپس شکستخوردن است. داستان ارمنستان همچونان داستانهای پیشین به پایان خواهد رسید.
حکومت و دولت ایران بهجای تلاش برای عوضکردن جهان باید خودش را عوض کند و عوضکردن خودش، یعنی برگرداندن همهچیز به داخل و نگاه به مشکلات خودش بهعنوان یک حکومت مسئول در برابر ملت. ما هرقدر قوی و محبوب و موشکساز باشیم، نه میتوانیم مسئله فلسطین را حل کنیم، نه دربارهی یکمتر آنطرف خطمرزی خودمان با ارمنستان تصمیم بگیریم یا عمل کنیم، نه رژیم بحرین را عوض کنیم، نه مردم عربستان و تایلند و بولیوی را هدایت کنیم، نه طالبان آمریکایی را از افغانستان برانیم، نه اندکی بر سرنوشت سیاست در ونزوئلا تاثیر گذاریم، نه نظامی را که آمریکا برای عراق طراحی کرده بهنفع خودمان دستکاری کنیم. شعارهای حسینیهکردن فلانجا و نمازخواندن در بهمانجا بماند؛ چون الان هم دستمایه لطیفه شدهاست. حکومت ایران هرکس باشد و هردینی داشته باشد یا اصلا بیدین باشد، پادشاهی، ولایتی، یا جمهوری لیبرالدموکراتیک باشد، فرقی نمیکند. «میباید» سرش را بیندازد پایین و برگردد داخل، تا بتواند از خود و منافعش دفاع کند، دیپلماسی بورزد، با دنیا تجارت کند و بر این متمرکز باشد که روی ریل توسعه برگردد. جامعهای که طبقهی متوسط آن درحال از بین رفتن است، هرچه هست، درحال توسعه نیست! به طریق اولی اعتبار بینالمللیاش هم نابود میشود.
نظام تظاهر میکند که هرچه ندارد، لااقل یک استراتژی دفاع از امنیتملی دارد. اما این هم دروغ است. ایران نه متحد استراتژیک دارد، نه متحد تاکتیکی، نه دوست واقعی و نه حتی طرف معاملهای که احتیاج متقابلْ او را تاحدی به ایران متعهد کند: گوسفندی با پوست شیر در میان گرگها و شغالها! خیال میکند از او میترسند، اما دارند میکشندش به کوچهی خلوت!
#استرتژی_امنیتملی ما بهدلیل بنیانهای پوسیدهی ایدئولوژیکش، غلط است. بااینحال حکومت پایههای زیست ملی ایران را هم کلا بر دوش همین استراتژی گذاشتهاست. همهی گرفتاریهای دیگر ناشی از آن است. باید رهایش کنیم. برای نظام هزینه دارد؛ ولی باید رهایش کنیم.
ناتوانی درمورد دالان زنگزور در خاک ارمنستان که هیچ، ما حتی نتوانستیم دالان ترانزیت از کشور را هم حفظ کنیم و آن را به دیگران واگذاشتیم!
جامعهنو
@khabarha_nazarha