علم و دانش در ایران باستان(شماره ۳۱)
متون فارسی میانه در علوم طبیعی جانورشناسی و گیاه شناسی و پزشکی
از میان متونی که پیشتر به آنها اشاره کردیم،بندهش و گزیده های زادسپرم هر دو دربردارنده ی فصل های نسبتا مفصلی درباره ی جانورشناسیند.بندهش مشتمل بر فصلی درباره ی چگونگی پنج گونه حیوان(فصل ۱۳)و چگونگی انواع پرندگان (فصل ۱۵)و نیز بخشی درباره ی گیاه شناسی(فصل ۱۶:درباره ی گیاهان و گلها) است که در واقع جزئی است از توصیف کیهان در آن کتاب.فصل سوم گزیده های زادسپرم به برشمردن انواع مختلف اختصاص دارد.در هر دو متن این بخشها ظاهرا بر پایه ی زند پهلوی دامداد نسک اوستا تدوین شده اند که خلاصه ی کوتاهی از آن در کتاب هشتم دینکرد هم آمده است.در واقع زادسپرم دوبار(در فصل۳ بند۳۴و۳۵) از این نسک یاد می کند و همچنین از کتاب گمشده ی دیگری یاد می کند درباره ی جانورشناسی نوشته ی خودِ او. این اثر برگردان کوتاهی از همان نسک با عنوان نوشته ای در شمار انواع(nibēg ī tômag õšmurišnīh)بوده است.از آنجا که توضیحات درباره ی حیوانات و گیاهانی که در این متن فهرست شده اند بسیار ناچیز است،تفسیر این بخش ها که خود مشتمل بر بسیاری اصطلاحات تخصصی و واژه های ناشناخته اند،بسیار دشوار است.
اثر زادسپرم دربردارنده ی بخشی بسیار با اهمیت در زمینه ی پزشکی هم هست (فصل های ۲۹_۳۵)که به جز دیگر رساله ی کوتاه پزشکی در کتاب سوم دینکرد (Abar bizeškīh)،تنها اطلاعات موجود در این شاخه از دانش در کتاب های پهلوی به شمار می رود.نویسنده انسان را دارای سه جزء می داند:تن(tan)، جان (gyān)و روان(ruwān).هر جزء نیز خود به سه جزء فرعی تقسیم می شود. توصیفات متن در وظایف الاعضا و تشریح یادآور مکتب پزشکی جالینوس است که تا زمان های اخیر مرجعی مشهور در زمینه ی پزشکی به شمار می رفت.اما بخش هایی که درباره ی روان یا نفس است عمدتا ایرانی به نظر می رسد و تنها نشانه هایی از اندیشه های هندی و یونانی را می توان در آنها یافت.محتمل به نظر می رسد که طب یونانی به واسطه ی نویسندگان سریانی انتقال یافته باشد،به ویژه به واسطه ی آن دسته از نسطوریانی که در قرن پنجم میلادی در ایران سکنی گزیدند و مدارسی را بنیان نهادند و در آنها به تدریس پزشکی مشغول شدند. مشهورترین این مراکز مدرسه ی جندی شاپور بود که حتی پس از سقوط ساسانیان هم یکی از مهم ترین مراکز پزشکی باقی ماند.رساله ی زادسپرم شباهت های جالبی نیز با نوشته های اخوان الصفا دارد که در قرن چهارم هجری در بصره به نشر عقاید باطنی مشغول بودند و اعتقاداتشان متاثر از نوشته های یونانی و ایرانی و هندی بود و در پزشکی تحت تاثیر جالینوس بودند.نمونه ی زیر از آغاز فصل پزشکی گزیده هاست درباره ی اجزای وجود آدمی:
تن که سازندگان آن گوشت و استخوان و پی و دیگر چیزهاست شبیه است به خانه که ساختنش از گل و سنگ و چوب و دیگر چیزهاست. رویانندگی فروهر است که دست و پای برویاند و نری و مادگی پدید آورد و رگ و پی را بسازد و استخوان ها را به هم پیوند دهد و راه گذر پدید آورد و در و روزن(یعنی چشم ها)را گشاید، همچون بنّا که خانه سازد.و جان که تن را زنده دارد همانند است به آتش اندر گنبد(یعنی آتشکده)که بر آتشگاه نشانند.(ص.۲۲۳_۲۲۲)
بن مایه:تاریخ ادبیات فارسی/به قلم گروهی از ایرانشناسان؛به اهتمام"بنیاد میراث ایرانی"و"مرکز مطالعات ایرانشناسی"دانشگاه کلمبیا؛زیر نظر احسان یارشاطر؛ پیوست ۱:ویراستۀ دونالد امریک و ماریا ماتسوخ؛ترجمۀ فارسی زیر نظر ژالۀ آموزگار،جلد هفدهم_پیوست ۱،تهران،انتشارات سخن،۱۳۸۹
پست گردآوری شده در مورد پزشکی ایران باستان:
https://t.center/ketabkhaFFRF/5452#دانش_ایران_باستان
#دانش_پزشکی_ایران_باستان
#دانش_نجوم_ایران_باستان
https://t.center/ketabkhaFFRFقسمت ۳۲:
https://t.center/ketabkhaFFRF/7894