تشدید جنایات در زمان امویان با آمدن امویان رفتار فاتحان سختتر شد و روایات از این دست آشکارا دیده میشود. منابع تاریخی پر است از وقایعی که حاکی از فشار زیاد بنی امیه به غیر عربها و به ویژه ایرانیان میباشند. در دوران امویان، سردمداران این حکومت اعتقاد داشتند که نژاد عرب به دیگر اقوام برتری دارد و حتی این اعتقاد وجود داشت که «من ابغض العرب ابغضه الله» (العقد الفرید: ج ۳، ص ۲۷۸). این اعتقاد بدون تردید باوری نژادپرستانه بوده است. پس تعجبی ندارد که در زمان امویان کشتارها با کارهایی عجیب و غریب همراه میشد که بسیار وحشتناک بود. در واقع مردم شهرهای ایرانی پس از آنکه ظلم حکمرانان جدید را میدیدند تاب نمیآوردند و علیه خلفا قیام میکردند.
سرکوب وحشیانه قیام مردم گرگان حمام خون در گرگان: سردار دشمن با خون مردم گرگان گندم آرد کرد و خورد! (چهل هزار کشته) یکی از قیامهای ایرانیان علیه خلفا در سال ۹۸ هجری و در گرگان رخ داد که با سرکوبی جنایت بار همراه شد. روایات مربوط به این واقعه از عجیب ترین روایات درباره جنایات سپاهیان خلفا است. [یزید بن مهلب] آهنگ گرگان کرد و با خدا پیمان کرد که اگر بر آنها ظفر یافت از آنجا نرود و شمشیر از آنها بر ندارد تا با خونشان گندم آسیا کند و از آن آرد نان کند و بخورد (تاریخ طبری، ج ۹، ص ۳۹۳۷). … مسلمانان بر آنها[=اهالی گرگان] غلبه یافتند که تسلیم شدند و به حکم یزید تن در دادند که زن و فرزندشان را اسیر گرفت و جنگاوران را بکشت و در طول دو فرسنگ از راست و چپ جاده بیاویخت و دوازده هزار کس از آنها را به اندرهز برد که دره گرگان بود و گفت: «هر که انتقامى از آنها مىجوید کشتار کند.» و چنان شد که یکى از مسلمانان چهار یا پنج کس را مىکشت. گوید: آنگاه یزید روى خونها آب به دره روان کرد که در آنجا آسیاها بود، تا با خون آنها گندم آرد کند و قسم خویش را عمل کند، پس آرد کرد و نان کرد و بخورد و شهر گرگان را بنیاد کرد. بعضىها گفتهاند که یزید چهل هزار کس از مردم گرگان را بکشت… (تاریخ طبری، ج ۹: ص ۳۹۴۰). این روایت آشکارا به خون خواری سردار خلیفه اشاره شده است و گویا واقعا در تاریخ خون خواران وجود داشتند.
سرکوب دوباره قیام مردم گرگان (سی هزار کشته) اما سالها بعد بار دیگر مردم گرگان قیام کردند و این بار هم تعداد زیادی از آنها کشته شدند. طبری درباره وقایع سال ۱۳۰ هجری می نویسد: و هم در این سال قحطبة بن شبیب از مردم گرگان کشتار کرد. به قولى نزدیک سى هزار کس از آنها را بکشت، زیرا چنانکه گفتهاند خبر یافت که مردم گرگان از پس کشته شدن نباتة بن حنظله اتفاق کرده بودند که بر ضد قحطبه قیام کنند (تاریخ طبری، ج ۱۰: ص ۴۵۷۷). به دلیل همین کشتارها و سرکوبها بود که برخی از شهرهای مهم ایرانی هیچ گاه جایگاه باستانی خود را پیدا نکردند.
کشتار مردم سرخس (فقط ۱۰۰ تن زنده ماندند) جنایات و کشتار توسط سپاهیان خلفا در بسیاری از شهرهای خراسان از جمله سرخس هم رخ داد. در سرخس مقاومتهایی شد ولی شوربختانه اتفاق بسیار ناخوشیاندی رخ داد و آنکه مرزبان سرخس پس از آنکه به این نتیجه رسید که نمیتواند به مقاومت ادامه دهد، پذیرفت که فقط ۱۰۰ تن زنده بمانند و سپاهیان خلیفه بقیه مردم را به قتل برسانند!! عجیب آنکه مرزبان سرخس نام خود را فراموش کرده بود ذکر کند و خودش هم به قتل رسید! در واقع دل بستن به سپاهیان خلفا، چندان به سود اشخاص تمام نمیشد. در کتاب الکامل این روایت اینچنین آمده است: یک دسته از لشکر هم سوى سرخس روانه کرد. فرمانده آن گروه عبد الله بن خازم سلمى بود. مردم آن شهرستان نبرد کردند و بعد بشرط اینکه صد تن از آنها زنده بمانند و مشمول امان باشند تسلیم شدند. مرزبان سرخس با این شرط موافقت کرد و نام صد تن را برد که مشمول امان باشند ولى خود را فراموش کرد او را کشت (عبد الله بن خازم مرزبان را کشت که مشمول امان نشده بود) با جنگ و غلبه وارد سرخس شد (الکامل، ج ۹، ص ۲۰۸).