ـ تقسیم کشور به چهارقسمت و تحت نظر چهار فرمانده باعث شد که بعد از مرگ انوشیروان به تدریج هر سپهبدی قلمرو خویش را به منزله ملک شخصی تصور کرده و خود را از ملوک الطوایف قدیم شمرده و با ضعف روزافزون جانشینان انوشیروان این تصور قدرت بیشتری گرفت. ـ اعلام استقلال و ضرب سکه توسط بسطام، دایی خسرو پرویز ضربه سنگینی به وجهه ساسانیان وارد کرد و عملا نواحی شمال شرق مانند بخشهایی از پارت، آریانا، سغد، خوارزم به صورت نواحی خودمختار در آمدند. ـ بر تخت آمدن 10 شاه در طول چهار سال، ضعف سلسله و رقابت شدید درباریان را نشان میدهد که کشور را از لحاظ سیاسی فلج کرد. ـ دولت مرکزی قدرت کنترل کشور را از دست داد و هرج و مرج شدید برای کسب قدرت در هر نقطه ایجاد شد. ـ دهقانان که از زمان اصلاحات انوشیروان۸ قدرت گرفته بودند نوعی ملوک الطوایفی بوجود آوردند.
ـ تاجگذاری یزدگرد در استخر، کانون کهن قدرت ساسانیان، اقدام نمادین بود، به علاوه استخر هنوز به ساسانیان وفادار بود. با این حال یزدگرد نتوانست کشور را منسجم سازد و با حمله اعراب سلطنت به صورت سیار درآمد و یزدگرد ناچار بود از ایالتی به ایالت دیگر برود و تقاضای وفاداری و حمایت کند. ولی تلاش وی برای حفظ امپراتوری به نتیجه نرسید. ـافسران پارتی در داخل با ارتش یزدگرد مقابله میکردند تا در یک کودتای نظامی به سلسله ساسانیان خاتمه دهند و سلسله جدیدی از پارتیان را روی کار بیاورند