View in Telegram
نسب‌نامهٔ یک غزل حافظ (۳)                     جلوهٔ آرزوی شاعر       ... حافظ (متوفّی ۷۸۱) دو غزل به این مضمون سروده است. غزل نخستین او در ترکیب کلام و شیوهٔ بیان به غزل خواجو که در فوق ثبت شد بی‌شباهت نیست و شاید بتوان گفت که از او تأثّر پذیرفته است: در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست مست از می و می‌خواران از نرگس مستش مست در لعل سمند او شکل مهِ نو پیدا وز قدّ بلند او بالای صنوبر پست آخر به‌چه گویم هست از خود خبرم چون نیست وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست وافغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست گر غاشیه خوشبو شد در گیسوی او پیچید ور وسمه کمان‌کش شد در ابروی او پیوست باز آی که باز آید عمر شدهٔ حافظ هرچند که ناید باز تیری که بشد از شست       سپس حافظ بار دیگر این مضمون را در غزلی دیگر تکرار کرده و در این‌جاست که شیوهٔ دلکش و لطیف و استادانهٔ او به کمال رسیده است. در این غزل وزن همان وزن غزل سنایی است و نکته‌های دیگری نیز نشان می‌دهد که این‌جا حافظ به غزل آن سخنور بزرگ نظر داشته است. غزل اخیر این است: زلف‌آشفته و خوی‌کرده و خندان‌لب و مست پیرهن‌چاک و غزل‌خوان و صراحی در دست نرگسش عربده‌جوی و لبش افسوس‌کنان نیم‌شب دوش به بالین من آمد بنشست سر فراگوش من آورد و به آواز حزین گفت ای عاشق دیرینهٔ من خوابت هست؟ عاشقی را که چنین بادهٔ شبگیر دهند کافر عشق بُوَد گر نبُوَد باده‌پرست برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر که ندادند جز این تحفه به ما روز الست آن‌چه او ریخت به پیمانهٔ ما نوشیدیم اگر از خمر بهشت‌ است و گر از بادهٔ مست خندهٔ جام می و زلف گره‌گیر نگار ای بسا توبه که چون توبهٔ حافظ بشکست       پدید آمدن این شاهکار ذوق و هنر که در ادبیّات فارسی هم نظیرش فراوان نیست حاصل گذشت دوقرن‌ونیم زمان و کوشش ذهن و طبع سخنوران بزرگی چون سنایی و انوری و ظهیر فارابی و عطّار و خواجو بوده است. تا سرانجام نابغهٔ هنرمندی چون حافظ به وجود آمده و چنین گوهر شهواری به گریبان شاهد زیبای شعر فارسی آویخته است. #دکتر_پرویز_ناتل_خانلری @Ketab_va_hekmat
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily