🔴استراتژی النصر بالرعب
پروژهی فشار و فریب(۱ از۲)
🔴یازدهم بهمن ماه ۱۴۰۰، زندان سمنان
🔴(در زندان چه میگذرد- شمارهی۳۶ )
@KeyvaanSamimi
🔻🔻🔻
🔴بعد از خلاصی از فضاها و بازداشتگاههای آلودهی۴نهاد قبلی و قرنطینهی زندان مرکزی کرج (ندامتگاه) به بند۶ آنجا برده شدم. وضعیت زندگی در قرنطینهی زندان مرکزی و کرج بخصوص دستشویی رفتن در آنجا هم آلودگی جسمی ایجاد میکرد و هم فشار شدید روانی. چون روی یک توری باید انجام میشد و نیز درب دستشویی باز و مأمور مراقب در یک متریات!و چشم به بدنت در جستجوی چند گرم مواد.
🔴بازداشتگاههای کثیف و پراسترس قبلی هم، ایستگاههایی بودند که چندین ساعت، یک روز یا بیشتر باید در آنجا بمانی تا مثل توپ فوتبال، به مکان بعدی پرتابت کنند که عمدتاً همراه با اعتراض قانونی من بود و البته داد و بیداد طرف مقابل. حتی موردی که طرف مقابلم آن دختر جوان بود با یک چادر نمایشی در قامت یک دادیار تازه به دوران رسیده و بی ادب که حسابش را گذاشتم کف دستش و او هم فریاد زد به مقام قضاوت توهین می کنی؟ این ضد انقلاب را پرت کنید بیرون و ببریدش بازداشتگاه دادسرا.
🔴بند (به قول حکومت استبدادی اسلامی که فقط موعظه کردن از موضع بالا و منبر رفتن را بلد است و به جای بند می گویند اندرزگاه) وارد آن که شدم، سالنی بسیار شلوغ را دیدم که سه برابر ظرفیت سالن مشابه در اوین، زندانی داشت. جمعیت اکثر بندهای اوین هم البته فراتر از استاندارد ذکر شده در آئیننامهی سازمان زندانهاست. شلوغی آزار دهندهی زندان مرکزی کرج، بهداشتی نبودن بسیاری از مکانها و راهروها، درهای یک متری توالتها، درهای یک و نیم متری حمام ها، محدودیت ۱۰ دقیقهای استحمام و فریادهای "سریع بیا بیرونِ" مسئول حمام، آب حمام که باید دعا کنیم زود سرد نشود و بسیاری مشکلات دیگر از زمینه های به وجود آمدن یک زندگی پر تنش در زندان است که مرتباً منجر میشود به زد و خورد بین زندانیها.
🔴یک روز از زندگیام در طبقه دوم و کم ارتفاع تخت های طبقهی ۳ بند ۶ که برای نشستن روی تختم باید گردن آرتروزی خودم را خم می کردم و درد گردن و کمر را تحمل میکردم گذشته بود که گفتند همراه با قرصهایت اتاق هایت بیا اتاق رئیس بند. رئیس در آستانهی در منتظرم بود و به قسمت دیگری رفتیم و آنجا گفت شما دوباره باید برگردید اوین! گویا این پاسکاری فوتبالی هنوز تمام نشده. یکی دو ساعت معطل شدم تا هم اتاقیها وسایلم را برایم بفرستند بعدش هم زندانبان گفت وسایل زندگی یکسالهتان در اوین هم به اینجا رسیده و همهی اینها را ریختند توی دو کیسهی مشکی و بزرگ زبالهایی و یک ساک بزرگ. به اوین که رسیدیم غروب شده بود، به چند نفر از مسئولان و مدیران زندان زنگ زدند و آنها میگفتند در جریان نیستیم. بعد از حدود دو ساعت معطلی، یک بازپرس جوان که آنجا بود گفت آقای... تماس گرفته و گفته که دادیار کرج اشتباه کرد و کیوان صمیمی باید دوباره به کرج برگردد. زیر بار نرفتم و گفتم ۶ روز است که جاهای مختلف مرا به طرف همدیگر پرتاب میکنند و دیگر توان ندارم که تکان بخورم از اینجا. نهایتاً به قرنطینهی اوین فرستاده شدم اما فردایش مجدداً برم گرداندند به کرج.
🔺🔺🔺
@KeyvaanSamimi
👇ادامهی مطلب در صفحه ی پائین