🔴معلمان چه میگویند، چه میخواهند
✍️ رسول بداقی
«این یادداشت در تاریخ بیست و چهارم دی ماه چهارصد و یک و در زندان اوین به نگارش درآمده و پیشتر منتشر شده است»
تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران که نخستین جرقههای خود را در سال ۷۹ با تشکیل کانون صنفی فرهنگیان قزوین آغاز کردند و سپس در سایر استانها مانند: تهران، فارس، خراسان، یزد، اصفهان، کردستان، همدان، لرستان، اردبیل، آذربایجان و... تشکیل و در شرایطی تبدیل به یک نیروی قدرتمند شد که
معلمان پیشرو در سراسر کشور به اینموضوع مهم پیبردند که حاکمیت مستبد هیچ برنامهای برای توسعه کشور از راه توسعه آموزش و پرورش ندارد و عمدتاً آموزش و پرورش برای حاکمیت فقط ابزاری است برای نمایش قدرت سیاسی در نزد افکار عمومی در داخل و رسانههای خارجی، همچنین دستگاهی است برای القا و تلقین ایدئولوژی ولایت فقیه در ذهن جوانان کشور و پرورش نسل اندر نسل جوانان با هدف پرورش تودهای مقلد و فرمانبردار.
همچنین
معلمان پیشرو پیبردند که دو جناح حاکم که هر دو ریشه در زمین تشیع حکومتی داشتند که میوه آن بردهپروری از یک طرف و اربابپروری اقلیتی ناچیز از طرف دیگر میباشد. همچنین
معلمان پیشرو در شرایطی در سراسر کشور دست به دست هم دادند و همدیگر را در شب تاریک دگماتیسم و خودکامگی و سرکوب یافتند، که حاکمیت، مبارزات سران احزاب و هواداران آنها را به هیچ روی بر نمیتافت و حتی حق زندهبودن و زندگی کردن را از آنها میگرفت.
معلمان پیشرو اندیشمندان کم درآمد و تحصیل کردگان نجیبی بودند که دریافته بودند زور مبارزه خشونت آمیز ساختار شکن و براندازانه پیامدی به جز نابودی با خود به همراه ندارد و از همین رو
معلمان پیشرو به طور آگاهانه دریافته بودند که برای آگاهی مردم، توده
معلمان و دانشآموزان باید با همان زبان حاکمان اما با هدف والاتری از زندگی و مبارزه سخن گفت و عملاً وارد مبارزه شد.
معلمان پيشرو در دهههاى خفقان، در شب يلداى ايدئولوژى، دريافته بودند كه سيستم امنيتى كشور به كمك تكنولوژى پيشرفتهى جهان و سيستم امنيتى «هر خانواده يك جاسوس» يا «هر خانواده يك كشته» در دل تك تك خانوادهها نفوذ كرده و امكان انجام فعاليت سياسى پنهان، گرچه مسالمتآميز و اصلاحگرايانه وجود ندارد.
معلمان دريافته بودند كه حاكميت، نخست همهى ذخاير و منابع اقتصادى كشور را در چنگ خود گرفته و سپس براى رام كردن مردم و خفقان شديد، مردم را تبديل ريزه خواران سفرهى خود نموده. و از اين طريق براى هميشه بر آنان به نام ايدئولوژى و دين سرورى میكند.
معلمان دريافتهبودند كه زبان حكومت فقط زبان خون، زندان، اعدام، تخريب شخصيت، نابودى حيثيت و شرافت شهروندان، قطع نان، قطع جان و (به مفهوم عام) فلاكت است؛
معلمان دريافته بودند كه حاكمان به سبب آموزشهاى خاص ايدئولوژى خود،
تنها راه حل مشكلات جامعه را ريختن خون آنان مىداند.
معلمان پيشرو به تجربه دريافتهبودند كه هدف جناحهاى حكومتى نه گسترش مبانى و اصول دين، نه پيشبرد آرمانهاى انسانى، نه پيشبرد آرمانهاى ملى، نه پرورش انسانهاى با اخلاق دينمدار و آزاده است؛ بلكه آنان شهروندانى تحقيرشده، خودناباور و كوچك مىخواهند. به گمان حاكمان، انسانهاى تحقيرشده، كوچك، نيازمند و گرسنه، براى حكومت، شهروندانى خوب و براى خدا بندگانى پرهيزكار و خاص هستند كه پاداش ناكامىهاى خود را در بهشت دريافت خواهند كرد...
📌متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3IKOdCP#معلمان_زندانی_تنها_نیستند
#زن_زنەی_آزادی
🔹🔹🔹شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra 🔹نشانی ارتباط با کانال:
🆔 @kashowranews