غمگین شدنم نیست مگر لطمهی روحی
عمریست که در معرض آسیب و عذابم
رنجیدهترین حالت روحی شده سهمم
همراه مدامست چه بیدار و چه خوابم
روییده علفهای تباهی به تن باغ
باغی که به تقدیر فنا گشت خرابم
راهیست وطن فاقد راهی و پر از گرد
این غربت ذاتیست که دادهست رکابم
با زجر درآمیخته شد هر نفسم داغ
بر مرگ سلامی کنم و اوست جوابم
یزدان رحیمی
#قطعه
#شعری_بخوانیم
@karizga