View in Telegram
لحظه‌های زندگی پاییز بودند روزها با زهر غم لبریز بودند این خیال فصل‌ها را دوست دارم گرچه در واقع همه پاییز بودند لکه‌های زرد بر بومم همیشه ابتدای طرح مه‌انگیز بودند تا سخن‌های خزان را شعر کردم در تردد از ری و تبریز بودند این پراکنده سطورم شرق تا غرب متن پاییزی رستاخیز بودند طاقتی بودم اگر مصروف ره شد دست و پایم شکل سینه‌خیز بودند روز و شب را می‌فریبد رنگ تقویم با تفاوت‌ها که وهم‌آمیز بودند یزدان رحیمی #شعری_بخوانیم #غزل @karizga
Telegram Center
Telegram Center
Channel