View in Telegram
Forwarded from Cafe sz
بختیار علی رمان نفیسی دارد با عنوان شهر موسیقی‌دانان سپید. شاید بهترین چیزی‌ باشد که تا به حال خوانده‌ام. او جایی در این کتاب می‌گوید که در هرچیز شیطانی وجود دارد؛ او‌ بخصوص به موسیقی اشاره می‌کند اما به گمان من می‌شود تعمیمش داد؛ به هنر، به اعتراض، به عشق، به نوع‌دوستی و… . کار این شیطان کوچک این است که از هر چیز اصیلی نسخه‌ای بسیار شبیه خودش تولید کند؛ نسخه‌ای که برای گوش‌ها و چشم‌ها و ذهن‌های خام‌دست با نسخه‌ی اصلی مو نزند! با این تفاوت که این نسخه‌ی کپی دقیقا از همان عناصر تأثیرگذار نسخه‌ی اصلی تهی شده است! موسیقی را تصور کنید. به گمان من در نسخه‌ی اصلی موسیقی، مخاطب می‌تواند چشم‌هایش را ببندد، در بازآفرینی موسیقی با خالق اثر همراه شود، خیال ببافد، هیجان تخلیه‌نشده‌ای را تخلیه کند و خودش در شنیدن فعالانه مشارکت داشته باشد. حال آنکه شیطان‌ موسیقی چیز‌هایی دو سه دقیقه‌ای به او میدهد که بسیار شبیه موسیقی‌اند؛ ریتم دارند، نت‌هایی نواخته می‌شود و‌ ساز‌هایی همراهی می‌کنند. اما در نهایت از آن عنصر سازنده، که خلق بستری زیبایی‌شناسانه برای خیال پروراندن است، تهی شده‌اند! یا کسی را تصور کنید که دانشی دارد و حتی مشتاقانه دانشش را بالا می‌برد تا از آن برای کوبیدن و تحقیر دیگران مدد بگیرد؛ او همان شیطان کوچک است که دارد چیزی شبیه یک فیلسوف را کپی می‌کند؛ حال آنکه او از عنصر اصلی فلسفه‌ورزیدن تهی شده است و آن چیزی نیست جز کمک به انسان برای تحمل و کشف جهان. همانطور که گفتم‌ به گمانم‌ می‌شود تعمیمش داد؛ این شیطان کوچک‌ کپی‌کار امروز همه جا نشسته است. شکمش باد کرده از سورچرانی‌هایش و همه‌چیز‌ را بدلی می‌کند. حالا دلیل اینکه این‌ها را اینجا، زیر این ملودی نوشته‌ام، این است که میانه‌ی نواختن این قطعه یادم آمد که نخستین‌بار در کودکیم این ملودی لطیف و عاشق را روی یک مداحی شنید‌ه‌ام! مداحی‌ای که بسیار شبیه اصل این قطعه اجرا شده بود؛ اما از چیزی تهی بود… ‎📝🪕سهیل سرگلزایی @szcafe
Telegram Center
Telegram Center
Channel