🌹کانال اذان🌹

#سیدالشهدا
Channel
Logo of the Telegram channel 🌹کانال اذان🌹
@kanall_azannPromote
924
subscribers
26.8K
photos
17.2K
videos
1.69K
links
📿نـــــمازت را مــــتّصل کن به نـــــمازِ امـــــامـ زمــــان«عج» و ســــجاده ات را شــــاهد بـــگیر که هـــــیچ نـــمازے بــــدون دعا بر فر جش نبوده است
🕌معنای عبارت "أنا قتیل العبرات" :

این سخن از امام حسین ‏علیه ‏السلام است ، و #احادیث مختلفی از آن حضرت نقل شده، که دارای این مضمون می باشد، چنانکه در حدیثی فرمود: "أنا قتیل العبره لایذکرنی مؤمن الا بکی؛ من #کشته_اشکم، هیچ مؤمنی مرا یاد نمی‏ کند، مگر آن که اشک در چشمانش سرازیر می شود". (1)
در واقع "قتیل العبرات" از لقب ‏های حضرت #سیدالشهدا(ع) می باشد. این واژه در #زیارت‏نامه‏ های شهید کربلا بسیار آمده است، از جمله: "و صلّ علی الحسین المظلوم، الشهید الرشید قتیل العبرات و أسیر الکربات"(2) در مورد زمان صدور جمله "أنا قتیل العبرات" مطلبی به دست نیاوردیم.
از امام صادق(علیه السّلام) نیز روایت شده، که امام حسین(علیه السلام) فرموده است: "أَنَا قَتِیلُ‏ الْعَبْرَه لَا یَذْکُرُنِی مُؤْمِنٌ إِلَّا بَکَی"‏
و ایشان در حدیث دیگر نقل می کند، که امام حسین(ع) فرموده: "أَنَا قَتِیلُ‏ الْعَبْرَه قُتِلْتُ مَکْرُوباً" (3)

🔸 پی نوشت ها:
1. ‏أمالی صندوق ره، ‏ ص137؛ فتال نیشابوری
2. مفاتیح الجنان، زیارت امام در روز عید فطر
3. ابن قولویه، ‏ کامل الزیارات
نعلبندی در #اصفهان زندگی می‌‌کرد. بیست و پنج مرتبه در آن زمان رفت به #کربلا؛ سفر بیست و پنجم در راه با شخصی از #یزد #رفیق راه شد.
رفیق بین راه #مریض شد؛ نعلبند متحیر ماند چه کند؟! بگذارمش؟ چگونه جواب #سیدالشهدا را بدهم؟
ببرمش؟ چگونه با این حال برسانمش.
#وصیت کرد #مرکب من و همه‌ی اموالی که با من است مال تو، جنازه‌ی مرا به کربلا برسان.
#مرد یزدی جان داد، نعلبند او را به مرکب بست، افتاد بر #زمین، دوباره به مرکب بست، افتاد به زمین، مرتبه سوم افتاد به زمین، #اشک جاری شد. رو به قبر سیدالشهدا کرد، گفت: با زائرت چه کنم؟ اگر #جنازه را بگذارم جواب تو را چه بدهم؟ اگر بخواهم بیاورم قدرت ندارم.
در این گیر و دار یک مرتبه دید چهار نفر پیدا شدند سواره؛ یکی از اینها از مرکب پیاده شد، نیزه را به گودال خشک زد، یک مرتبه #آب زلال جوشید، خود اینها جنازه‌ی این یزدی را #غسل دادند، #کفن کردند، بعد بزرگ آن چهار نفر، جلو ایستاد، بر جنازه #نماز خواند، بعد هم که نماز تمام شد، رو کرد به این نعلبند فرمود: جنازه را ببر، در #وادی_ایمن کربلا #دفن کن.
جنازه را اینبار بست، تا چشم باز کرد، دید رسیده به کربلا، بعد از بیست روز #قافله رسید. بعد این قضیه را برای مردم نقل کرد؛ مردم به او خرده گرفتند که این حر‌ف‌ها را چرا می‌‌زنی؟ لب فرو بست.
شبی با اهل و عیالش در #خانه نشسته بود، صدای در بلند شد؛ آمد در را باز کرد، دید مردی ایستاده، گفت: #ولی_عصر #صاحب_الزمان تو را می‌خواهد.
همراه او رفت؛ دید قبله‌ی عالم امکان در عرشه منبری است، جمعی که پای #منبر نشستند قابل احصاء نیست. صدا زد از بالای منبر: جعفر، بیا! وقتی رفت، فرمود: چرا #لب بستی؟ به مردم بگو و منتشر کن تا بدانند به زائر قبر جدّمان، #حسین_بن_علی علیهماالسلام، چه نظری داریم.



•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
«دست بر سینه رو به کرب و بلا
السلام علیک یا سقا

قمر خانواده خورشید
صدقه دارد این قد و بالا

پسر چهارمِ امیر حُنین
دست بر سینه بنی الزهرا

چشم و ابروی تو سپاه حسین
کاشف الکرب #سیدالشهدا

سیزده ساله فاتح صفین
سومین بچهْ شیرِ، شیرِ خدا

ارمنی‌ها مُرید نام تواند
شاهدم سفره‌های #تاسوعا

نامِ تو هم ردیف یا فَتّاح
چشمهایت مُفَرِّجُ الغَمّاء

تو که هستی، حسین هم آخر
شد پناهنده بر تو #عاشورا

سایبانِ مُخَدّراتِ حرم
پشتْ گرمیِّ #زینب کُبری

إعطِنی یا کریم، انا سائل
مستجیرٌ بِکَ #ابوفاضل

دست گیرِ همه خدایِ ادب
دست پرورده امیر عرب

نسلْ در نسلْ خاک پایِ توایم
به تو دادیم دلْ نَسَبْ به نسبْ

سفره ات بهر سائلان پهن است
صورتت شیر و خالِ تو، چو رطب

می‌کند زنده یاد #حیدر را
چین پیشانی ات به وقت غضب

اسدالله #کربلا، عباس
بِنِشین با وقار بر مرکب

قد کشیدی همینکه روی اسب
لشکر کوفیان کشید عقب

می‌شود روضه را تجسم کرد
با کمی فکر، رویِ این مطلب

تا تو بودی سفر به خیر گذشت‌
ای نگهبان محمل زینب

تا تو بودی #رباب #اصغر داشت
غرق بوسه سپیدی غب غب

تا تو بودی ندید یک مادر
طفلش از تشنگی کند لب لب

تا تو بودی #رقیه معجر داشت
روی دوش تو خواب بود هر شب

تا تو بودی کسی اجازه نداشت
بزند چوب خیزران بر لب

رفتی بر غرور‌ها برخورد
دست نامحرمان به معجر خورد

وای از لحظه‌ای که غوغا شد
رفتی و در خیام بلوا شد

دختری #مشک آب دستت داد
بر دعا دست عمه بالا شد

سایه ات بین نخل‌ها گم شد
پسر #فاطمه چه تنها شد

تا رسیدی کنار نهر فرات
#علقمه در مقابلت پا شد

تا قیامت خجل ز لبهایت
خنکی‌های آب دریا شد

جانب خیمه راه افتادی
فکر و ذکرت لبان آقا شد

در کمینت چهار هزار نفر
تیر‌ها در کمان مهیّا شد

قدُّ و بالات کار دستت داد
چند صد تیر در تنت جا شد

بی هوا دستِ راستت افتاد
دست چپ هم شکارِ اعدا شد

حرمله در شکارِ چشم آمد
هدفش چشم‌های شهلا شد

نوکِ تیر از سرِ تو بیرون زد
تا پرش بین دیده ات جا شد

خواستی تیر را برون بکِشی
گردنت خم به سوی پا‌ها شد

از سرِ تو کلاه خود افتاد
یک نفر با #عمود پیدا شد

آنچنان ضربه زد به فرقِ سرت
تا سر چینِ ابرویت وا شد

وای بی دست بر زمین خوردی
سجده گاه تو خاکِ صحرا شد

تیرهایِ کمی فرو رفته
خوب بر جسمِ اطهرت جا شد

بعدِ سی سال #یااخا گفتی
عاقبت مادر تو زهرا شد

دورتر از تنت #حسین افتاد
همه دیدند قامتش تا شد

گفت: #عباس خیز و کاری کن
رویِ لشگر به خواهرم وا شد

دَمِ خیمه زمان غارت‌ها
سرِ یک #گوشواره دعوا شد

سند ارث بُردن از #زهرا
با کف پا به چادر امضا شد

پاسخ اَیْنَ عمّیَ العباس
سیلی چند بی سر و پا شد…»

«قاسم نعمتی»
💠آیت الله بهجت(ره):

←اگر نمازتان را مراقبت و محافظت نکنید

میلیاردها قطره اشک هم برای #سیدالشهدا بریزید، در آخرت شما را نجات نمیدهد.

#نماز_اول_وقت_بخوانیم